فايل ماركت

دانلود مباني نظري و پيشينه پژوهش ,فصل دوم مباني نظري و پيشينه پژوهش ,نمونه سوالات آزمون استخدامي اموزش و پرورش تفكيك رسته ها,دانلود پاورپوينت,طرح توجيحي با لينك مستقيم

دانلود فايل مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عملكرد اجرايي مغز

۲۴ بازديد

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عملكرد اجرايي مغز

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عملكرد اجرايي مغز

در 18 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع عملكرد اجرايي مغز

 

 

2-1. عملكرد اجرايي

اكثر پژوهشگران پذيرفته‌اند كه كاركردهاي اجرايي، خود تنظيم شونده‌اند و تـوانايي كـودك را در بـازداري، خود تغييري، برنامه‌ريزي، سازمان دهي، استفاده از‌ حافظۀ‌ كاري، حل‌ مسأله، هدف‌گذاري براي انجام تكليف و فعاليت‌هاي درسـي نشان مي‌دهند(ويلكات[1]و همكاران، 2005؛ زلازوو[2] همكاران، 2003). كاركردهاي اجرايي‌ و توجه، كانون نظريه‌هاي اخيرعصب-روان‌شناختي كـودكان‌ در‌ مـعرض خطر ناتواني، به ويژه كودكان ناتوان در يادگيري و كودكان مبتلا به اختلال كمبودتوجه-بيش فعالي‌ است(سيدمن[3]، 2006).

كاركردهاي اجرايي عصبي-شناختي‌ساختارهاي مهمي هستند كه با فرآيندهاي روان‌شناختي مسؤول كنترل هوشياري،تفكر و عمل مرتبط مي‌باشند.اگرچه كاركردهاي اجرايي در درجه اول از چشم‌انداز‌ عصبي-شناختي‌ مطالعه‌ شده‌اند ولي در سال‌هاي اخير‌ تحول‌ و آسيب‌شناسي آنها مـورد عـلاقه صاحب‌نظران بسياري بوده است(زلازو[4]و مولر[5]،2002).

كاركردهاي اجرايي،كاركردهاي عالي شناختي و فراشناختي[6]‌ هستند كه مجموعه‌اي از توانايي‌هاي عالي‌ شامل‌ خودگرداني‌[7]،‌ بازداري‌[8]، خودآغازگري[9]‌، برنامه‌ريزي راهبردي، انعطاف شناختي و كنترل تكانه را بـه انـجام مـي‌رسانند(ويانت[10]‌و ويليس[11]، 1994).در واقع،كاركردهايي همچون سازمان‌دهي، تصميم‌گيري، حافظهء كـاري[12]‌، حفظ و تـبديل[13]‌،كنترل‌ حـركتي، احساس‌ و ادراك زمان[14]‌، پيش‌بيني آينده، بازسازي‌[15]، زبان دروني و حل مسأله را مي‌توان از‌ جمله مهمترين كاركردهاي اجرايي عصب‌شناسي دانست كه در زندگي انجام تكاليف يادگيري و كنش‌هاي هوشي به انـسان كـمك‌ مـي‌كنند(باركلي‌،1998؛ ولش‌و‌ پنينگتون‌،1988؛ به نقل از عليزاده، 1385).

به‌طوركلي در ميان صاحب‌نظران تعريفي يكسان و قابل قبول همگان در مـورد كـاركردهاي اجرايي وجود ندارد.در تعريف‌هاي ارايه شده‌ برخي‌ از جنبه‌هاي خاص اين كاركردها مورد تأكيد قرار گرفته است.براي مثال، پنينگتون و اوزونوف‌‌ (1996)كـاركردهاي‌ اجـرايي‌ را حـوزه‌اي خاص از توانايي‌ها مي‌دانند كه شامل سازمان‌دهي در فضا،بازداري انتخابي، آماده‌سازي پاسـخ، هدف‌مداري، برنامه‌ريزي‌ و انعطاف است.


[1] Willcutt, E. G

[2] Zelazo, P. D.,

[3]Seidman, L. J

[4]Zelazo, P. D

[5]Müller, U

[6]Metacognitive

[7]Self-regulation

[8]Inhibition

[9]self-initiation‌

[10] Weyandt, W. L

[11]Willis, G

[12]Working memory

[13]Maintanence‌ and‌ shift

[14]Time sensation and perseptipn

[15]Reconstruction

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عملكرد اجرايي مغز , مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عملكرد اجرايي مغز , مباني نظري پژوهش , پيشينه پژوهش , فصل دوم پايان نامه, مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عملكرد اجرايي مغز , مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عملكرد اجرايي مغز , مباني نظري پژوهش , پيشينه پژوهش , فصل دوم پايان نامه,

دانلود فايل مباني نظري پايان نامه كارشناسي ارشد درباره عملكرد حركتي

۲۳ بازديد

مباني نظري پايان نامه كارشناسي ارشد درباره عملكرد حركتي

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري پايان نامه كارشناسي ارشد درباره عملكرد حركتي

در 20 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع عملكرد حركتي

 

2-1. عملكرد حركتي

حـركت از نيازهاي ضروري انسان است و توجه به‌ اين نياز در دوره‌هاي گوناگون زندگي،سلامت انسان را تضمين مي‌كند (درشگي، 1386). يكي از مهمترين مهارت هاي انسان مهارت حركتي است. اين مهارت يكي از اشكار حركت در انسان است كه با توجه به الگوي رشدي و بنيادي بصورت سازمان يافته در جهت سازگاري آدمي مطرح است (شجاعي، 1388). هلر و همكاران (1963، 1965) اسميت و اسميت (1966) ريزن و آرونز (1959) بر اهميت حركت در رشد و پالايش توانائي هاي ادراكي و سازگاري آنها با ماهيچه ها و همچنين دستگاه عصبي كودك تاكيد نمودند. كودك زماني مي تواند صحبت كند كه بتواند بايستد يعني توانايي حركتي او رشد يافته و سپس زبان و ارتباط كلامي او ظاهر شود. بچه ي 5 ساله زماني مي تواند يك گره پروانه اي بزند كه مهارت هاي حركتي ظريف او رشد يافته باشد و همچنين ميزان رشد شناختي او اين مهارت را تكميل كند (به نقل از رحيمي، 1389).

سنين پيـش‌دبستاني و دبستاني‌ از دوره‌هاي مهم رشد‌ است‌ كه به توجه ويژه‌اي در آموزش مهارت‌هاي حركتي نـياز دارد.در اين دوره،معلمين ورزش بايد بـيشتر روي رشـد مهارت‌هاي حركتي بنيادي تأكيد كنند و در سال‌هاي بعد به فعاليت‌هاي مربوط به آمادگي‌ جسماني بپردازند. عدم موفقيت در رشد مهارت‌هاي حركتي بنيادي در خلال سال‌هاي حساس كودكي،ممكن است توانايي يـادگيري مهارت‌هاي حركتي پيشرفته‌تر در سال‌هاي بعد را محدود كند (درشگي، 1386).

به طور كلي در طبقه بندي مهارت هاي حركتي انسان از لحاظ گروههاي عضلاني درگير، مهارت هاي حركتي در دو دسته مهارت هاي درشت و ظريف طبقه بندي مي شوند كه رشد مهارت هاي حركتي درشت براي بهبود عزت نفس و مهارت هاي حركتي ظريف براي بسياري از كارهاي روزمره مثل لباس پوشيدن، شانه كردن و و نوشتن مهم باشند. در دوران كودكي اين مهارت ها فرصتي مناسب براي برقراري ارتباط با ديگران و همكاري با آنان فراهم مي كنند و نيز ثابت شده است كه بين مقبوليت اجتماعي مثبت و توانمندي هاي حركتي، بخصوص در پسران ارتباط مستقيمي وجود دارد. كودكان و نوجوانان داراي مشكلات حركتي، در اجراي مهارت هاي حركتي درشت با مشكل مواجه اند كه به عدم شركت آنها در ورزش، از دست دادن آمادگي جسماني و كناره گيري از اجتماع و كاهش عزت نفس منتج مي گردد(سپهري بناب، فرخي، ابراهيمي ثاني،1387).

2-3-1. مهارت هاي حركتي درشت

اكثر مهارت‌هاي حركتي بنيادي و ورزشي،در زمره‌ي مهارت‌هاي حركتي درشت قرار دارند. مهارت‌هاي درشت،حركاتي هستند كه در آن‌ها از عضلات بزرگ بدن اسـتفاده مـي‌شود و شامل‌ مهارت‌هايي هستند كه براي حركت بدن در فضا (حركات جابه‌جايي)،حفظ تعادل در مقابل نيروي جاذبه زمين(حركات پايداري)و دادن نيرو به اشيا و گرفتن نيروي از آن‌ها(حركات دستكاري) مورد استفاده‌ قرار‌ مي‌گيرند.

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه كارشناسي ارشد درباره عملكرد حركتي , مباني نظري پايان نامه كارشناسي ارشد درباره عملكرد حركتي , مباني نظري پژوهش , پيشينه پژوهش , فصل دوم پايان نامه, مباني نظري پايان نامه كارشناسي ارشد درباره عملكرد حركتي , مباني نظري پايان نامه كارشناسي ارشد درباره عملكرد حركتي , مباني نظري پژوهش , پيشينه پژوهش , فصل دوم پايان نامه, مباني نظري پايان نامه كارشناسي ارشد درباره عملكرد حركتي , مباني نظري پايان نامه كارشناسي ارشد درباره عملكرد حركتي , مباني نظري پژوهش , پيشينه پژوهش , فصل دوم پايان نامه,

دانلود فايل مباني نظي و فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد عملكرد خانواده

۲۸ بازديد

مباني نظي و فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد عملكرد خانواده

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظي و فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد عملكرد خانواده

در 22 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع عملكرد خانواده

 

2-1 عملكرد خانواده

2-2-1 مفهوم خانواده

خانواده صرفا حضور تعدادي از افراد كه در يك فضاي فيزيكي و روان شناختي در كنار هم قرار دارند، نيست. خانواده به عنوان يك سيستم اجتماعي-فرهنگي تلقي مي شود كه در كنار همه ي خصوصيات ديگرش، داراي مجموعه اي از قواعد است و هر يك از اعضايش نيز نقش خاصي دارند. اين سيستم داراي يك ساختار قدرت است كه ه وسيله ي آن، اشكال مختلفي از ارتباط را بروز مي كند. هر خانواده روش خاصي براي مواجهه با مشكلات دارد. اعضاي اين سيستم با هم رابطه اي عميق و چند لايه اي دارند. همچنين اعضاي خانواده تا حدود زيادي پيشينه ي مشترك، ادراكات دروني شده ي مشترك، مفروضات و ديدگاههاي درباره ي دنيا و برداشت مشتركي از اهداف زندگي دارند (نظري، 1393).

در چنين نظامي، افراد به وسيله علايق و دلبستگي هاي عاطفي نيرومند، دير پا، و متقابل به يكديگر متصل شده اند. ممكن است از شدت و حدت اين علايق و دلبستگي ها در طي زمان كاسته شود، ليكن باز هم علايق مزبور در سراسر زندگي خانوادگي به بقاي خود ادامه خواهد داد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهي برواتي و نقشبندي، 1392).

ورود به چنين نظام سازمان يافته اي صرفا از طريق تولد، فرزند خواندگي، يا ازدواج صورت مي گيرد(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهي برواتي و نقشبندي، 1392). در داخل اين سيستم، حلقه هاي عاطفي قدرتمند، پايدار و متقابلي افراد را به هم گره زده است. بنا به گفته ي كي (1985) خانواده ها صاحب اعضاي جديدي مي شوند و به مرور آنها را از دست مي دهند، اما روابط خانوادگي همچنان پابرجا باقي مي ماند. نفوذ خانواده باعث مي شود، حتي زماني كه اعضاء در اثر فاصله هاي فيزيكي و يا گاهي مرگ از هم جدا مي شوند، حلقه هاي عاطفي و ارتباطي اعضاء باقي بماند. به عبارتي عضو يك خانواده هرگز نمي تواند به طور كامل و واقعي، عضويت در آن خانواده را از دست بدهد (نظري، 1393).

بر خلاف اعضاي متعلق به نظام هاي غير خانوادگي كه عمدتا مي توان در غياب آنها عضو جديدي را جايگزين ساخت،اعضاي خانواده تعويض ناپذير هستند. اين امر در وهله نخست به خاطر آن است كه ارزش اصلي خانواده حاصل شبكه روابطي است كه توسط اعضاي آن به وجود آمده است (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهي برواتي و نقشبندي، 1392). خانواده ها از نطر سازماني، سيستم عاطفي پيچيده اي دارند كه ممكن است حداقل مركب از سه نسل باشند. البته امروز به دليل افزايش طول عمر، خانواده ها مركب از چهار نسل هم وجود دارند (نظري، 1393).

هر خانواده به صورت اجتناب ناپذيري تلاش مي كند تا به خودش به عنوان يك گروه نظم دهد. اين تلاش براي نظم دادن به خود مي تواند به صورت سنتي يا نو گرايانه، سازگارانه يا ناسازگارانه و منظم يا نا منظم باشد(نظري، 1393).

اعضاي خانواده در حين رشد به هويت اختصاصي و يكتاي خود دست مي يابند. اما باز هم به گروه خانوادگي دلبستگي دارند و لذا هويت يا تصوير جمعي خاص خود را حفظ خواهد كرد.

 

خريد

برچسب ها : مباني نظي و فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد عملكرد خانواده , مباني نظي و فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد عملكرد خانواده,مباني نظي و فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد عملكرد خانواده , مباني نظي و فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد عملكرد خانواده,مباني نظي و فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد عملكرد خانواده , مباني نظي و فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد عملكرد خانواده,

دانلود فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد ويژگي هاي شخصيت با لينك مستقيم

۲۳ بازديد

فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد ويژگي هاي شخصيت

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد ويژگي هاي شخصيت

در 21 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع ويژگي هاي شخصيت

 

2-1. ويژگي هاي شخصيتي

 

2-3-1. تعريف شخصيت

 

لغت شخصيت در زبان لاتين (personalite) و در زبان انگلوساكسون (personality) خوانده مي‌شود، ريشه در كلمه لاتين (Persona) دارد (شاملو، 1388). اين كلمه به نقابي اشاره دارد كه هنرپيشه‌ها در نمايش استفاده مي‌كردند. پرسونا (نقاب) به ظاهر بيروني، ظاهر علني كه افراد به دور و بر خود نشان مي‌دهند اشاره دارد؛ بنابراين بر اساس ريشه شخصيت، شخصيت به ويژگي‌هاي بيروني و قابل رويت ما اشاره دارد؛ اما شخصيت تنها به نقابي كه بر چهره مي‌زنيم و نقشي كه بازي مي‌كنيم اشاره ندارد. هنگامي كه از شخصيت سخن مي‌گوييم ويژگي‌هاي متعدد فرد، كليت يا مجموعه خصوصيات گوناگون كه از صفات جسماني فراتر مي‌رود را به حساب مي‌آوريم. اين واژه تعداد زيادي از خصوصيات ذهني و هيجاني را در بر مي‌گيرد، خصوصياتي كه ممكن است نتوانيم مستقيماً آن‌ها را ببينيم و فرد شايد سعي كند آن‌ها را از ما مخفي كند، يا شايد ما از ديگران مخفي كنيم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سيد محمدي،1392).

 

شخصيت را بر مبناي صفت بارز، يا مسلط يا شاخص فرد نيز تعريف كرده‌اند و بر اين اساس است كه افراد را داري شخصيت برون گرا، يا درون‌گرا يا پرخاشگر و امثال آن مي‌دانند. در واقع چنين فرض مي‌شود كه در شرايط مختلف، حالت بارز يكي، پرخاشگري و ديگري، درون‌گرايي است. اين‌گونه برداشت از شخصيت، در محدوده تيپ‌شناسي مي‌گنجد (شاملو، 1388).

 

آلپورت شخصيت را به اين صورت تعريف كرد «شخصيت ساختاري پويا درون فرد متشكل از سيستم‌هاي رواني- جسماني است كه رفتار و افكار مشخصه او را تعيين مي‌كنند» (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سيد محمدي، 1392).

 

شلدون[1] پويا بودن شخصيت را در تعريف خود مطرح نموده و چنين عنوان مي‌كند: «سازمان يافتگي پويشي جنبه‌هاي ادراكي، عاطفي، انگيزشي و بدني فرد را شخصيت گويند» (سياسي، 1390).

 

گيلفورد[2] (1959) شخصيت را بدين گونه تعريف كرده است، شخصيت عبارت است از: الگوي منحصربه‌فرد صفات شخصيتي است. درحالي‌كه ريموند كتل[3] (1950)، شخصيت را اين‌گونه تعريف كرده است. شخصيت امكان پيش‌بيني آنچه را كه فرد در موقعيتي خاص انجام خواهد داد، فراهم مي‌كند (راس[4]، 1992؛ ترجمه جمالفر، 1386).

 

2-3-2. نظريه‌هاي شخصيت

 

2-3-2-1 . ديدگاه روان پويايي

 

از ديدگاه فرويد، روان يا شخصيت انسان به مثابه‌ي تكه يخ قطبي بسيار بزرگي است كه تنها قسمت كوچكي از آن آشكار است؛ اين قسمت، سطح آگاه را تشكيل مي‌دهد. بخش عمده ديگر آن زير آب است كه ناخودآگاه را تشكيل مي‌دهد. بخش ناخودآگاه، جهان گسترده‌اي از خواسته‌ها، تمايلات، انگيزه‌ها و عقايد سركوب شده است كه انسان از آن‌ها آگاهي ندارد. در حقيقت، تعيين‌كننده اصلي رفتاره اي بشر، همين عوامل ناخودآگاه او هستند كه از سه قسمت عمده تشكيل مي‌شوند: نهاد، خود و فرا خود. اين سه عنصر اساسي شخصيت همواره و به صورتي متقابل بر يكديگر تأثير مي‌گذارند؛ اما از لحاظ ساختار، كنش، عناصر تشكيل‌دهنده و پويايي، به طرز مشخصي با يكديگر تفاوت دارند. از نظر فرويد، رفتار يا روان يا شخصيت انسان، هميشه محصول ارتباط متقابل متداول وي ا متعارض اين سه عامل است (شاملو، 1388).

 

 

 

[1]- Sheldon, A

 

[2]- Guilford, J. P

 

[3]-Cattel, R

 

[4]- Ross, A

 

خريد

برچسب ها : فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد ويژگي هاي شخصيت , فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد ويژگي هاي شخصيت, فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد ويژگي هاي شخصيت , فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد ويژگي هاي شخصيت, فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد ويژگي هاي شخصيت , فصل دوم پايان نامه روانشناسي در مورد ويژگي هاي شخصيت,

دانلود مباني نظري مربوط به متغير توانمندسازي با لينك مستقيم

۲۴ بازديد

مباني نظري مربوط به متغير توانمندسازي

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري مربوط به متغير توانمندسازي

در 48 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع متغير توانمندسازي

 

در توانمندسازي منابع انساني ، فرض اساسي آن است كه مهمترين عامل رشد ، توسعه و بهينه سازي هر سازمان ، منابع انساني آن است. توانمندسازي يعني اثر گذاري بر رفتار ديگران . تا قبل از دهۀ 1990 گرايش مديران در غرب آن بود كه كاركنان بايد با كار زياد و سخت خود از نردبان ترقي در سازمان بالا بروند . در اين دوران ، عواملي نظير پيشرفت هاي روز افزون در فناوري ، افزايش انتظارات مشتريان ، ضرورت انعطاف پذيري سازمانها ، مورد توجه بسيار قرار مي‌گيرد . ويژگيهاي سازمان توانمند عبارتند از : روشن بودن هدفها ، روحيۀ خوب كاركنان ، رفتار عادلانه ، شناخت و قدرداني ، كار تيمي ، مشاركت ، ارتباطات و دارا بودن محيط سالم .

توانمندسازي فرايند قدرت بخشيدن به افراد است . در اين فرايند به كاركنان خود كمك مي‌كنيم تا عزت نفس در آنان ترميم شود ، بر احساس ناتواني و درماندگي خود چيره شوند ، انگيزه هاي دروني خود را تقويت نمايند و در اتخاذ تصميم هايي كه بر فعاليتهاي آنان تأثير گذار است ، بيشتر مشاركت داشته باشند .

توانمندسازي را مي‌توان به گونه هاي ديگري تعريف كرد و گفت : توانمندسازي يعني تفويض اختيار يا اعطاي قدرت قانوني به ساير كاركنان ، هرگونه راهبرد يا فنون مديريتي كه به افزايش حق تعيين سرنوشت و عزت نفس كاركنان منتهي شود ، پرورش عزت نفس كاركنان و توانا ساخت آنان در انجام وظايف شغلي خود . در واقع توانمندسازي فرايندي است كه در دو مرحله انجام مي‌شود ؛ تقويت اعضاي سازمان و تلاش در جهت رفع موانع موجود جهت توانمندسازي كاركنان (ساعتچي ، 1390 ) .

توانمندسازي كاركنان يكي از تكنيك هاي مؤثر براي ارتقاي بهره وري كاركنان و استفادۀ بهينه از ظرفيت‌ها و توانائي هاي آنان در زمينه ي اهداف سازماني است تعاريف گوناگوني از واژه ي توانمندسازي از سوي صاحب نظران ارائه شده است زيمرمن[1] (1995) معتقد است:

توانمندسازي واژه اي است كه ارائه ي تعريف از آن سهل و ممتنع است هر كسي تصوري از آن را در ذهن خود پرورش مي‌دهد اما حقيقتاً افراد كمي به آن اشراف دارند . تاريخچه ي اولين تعريف اصطلاح توانمندسازي به سال 1288 ميلادي برمي‌گردد كه در آن توانمندسازي را تفويض اختيار در نقش سازماني فرد مي‌دانستند اين اختيار بايد به فردا اعطا گردد يا در نقش سازماني او ديده شود (آقايار، 1382 ص، 87) در فرهنگ لغت توانمندسازي معاني متفاوتي را تداعي مي‌كند. به كسي اقتدار رسمي دادن تفويض اختيار كردن، مأموريت دادن و اختيار دادن از معاني موجود در فرهنگ لغت است(گرو، 1971 ؛ به نقل از آقايار ، 1382) .

در علم مديريت نيز توانمندسازي صرفا از يك جنبه مورد توجه قرار نمي‌گيرد بلكه حتي در مديريت نيز جنبه هاي متعددي را براي توانمندسازي قائلند به طور كلي، با بررسي تحقيقات مديريتي و سازماني تعاريف توانمندسازي در سه دسته طبقه بندي مي‌شود:

الف: توانمندسازي به عنوان تفويض اختيار

ب: توانمندسازي به عنوان ايجاد انگيزش

ج: توانمندسازي بر اساس دو رويكرد مكانيكي و ارگانيكي . (نادري و جمشيديان ، 1386 ) .

گرو(1971)، شاول ، دسلر و رينيك (1993) ، بلانچارد ، كارلوس و رندولف (1996) ، فوي(1997) و اتور(1997) توانمندسازي را اعطاي اختيار تصميم گيري به كاركنان به منظور افزايش كارايي آنان و ايفاي نقش مفيد در سازمان مي دانند .

....

كانگر، كانونگو، ولتهوس(1996) الگويي از توانمندسازي را پيشنهاد نمودند كه به مفهوم انگيزش دروني مرتبط مي‌باشد. بر طبق نظر توماس و ولتهوس ، اگر فردي توانمند گردد در آنچه ارزيابي هاي كار و وظيفه ناميده مي‌شود تغييراتي به وجود مي آورد كه در احساس اثرگذاري ، شايستگي ، معناداري و اختيار وي افزايشي حاصل مي‌شود . كانگر و كانونگو(1988) توانمندسازي را به عنوان مفهوم انگيزشي خودكارآمدي تعريف كرده‌اند.

پس از بازنگري پژوهش هاي وابسته ، توماس و ولتهوس(1990) استدلال كردند كه توانمندسازي مفهومي چند بُعدي است و نمي‌توان ماهيت آن را به واسطه مفهومي‌واحد توضيح داد . آنها توانمندسازي را به طور كلي‌تر به عنوان افزايش انگيزش كاري دروني كه درچهار شناخت : معناداري ، شايستگي ، خودمختاري و اثرگذاري تجلي مي‌يابد و جهت يابي فرد براي نقش كاري اش را منعكس مي‌كند تعريف كرده‌اند . لازم به ذكر است كه الگوي توماس و ولتهوس به عنوان مبنايي نظري به كار مي رود .

اين الگو را به واسطه ايجاد مقياسي براي اندازه‌گيري چهارجزء توانمندسازي ، توسعه و مورد بهره برداري قرار داد . معناداري توسط اسپريتزر به عنوان معنا و انتخاب و اختيار هم به عنوان خودمختاري نامگذاري مجدد شدند . لازم است كه به منظور آشنائي خواننده با هر يك از ابعاد معناداري(معنا) ، شايستگي ، خودكارآمدي و اثربخشي ، در مورد هر يك از آنها به صورت مشروح توضيحاتي ارائه گردد (اسپريتزر، 1995) .

ابعاد توانمندسازي روانشناختي :

معناداري : معناداري بيانگر ارزش اهداف يا مقاصد كاري است كه در رابطه با معيارها و آرمانهاي شخصي فرد مورد قضاوت قرار مي‌گيرد


 

خريد

برچسب ها : مباني نظري مربوط به متغير توانمندسازي , مباني نظري مربوط به متغير توانمندسازي,مباني نظري مربوط به متغير توانمندسازي , مباني نظري مربوط به متغير توانمندسازي,مباني نظري مربوط به متغير توانمندسازي , مباني نظري مربوط به متغير توانمندسازي,

پايان نامه در مورد سرمايه هاي روانشناختي مباني نظري مربوط به متغير سرمايه هاي روانشناختي

۲۱ بازديد

پايان نامه در مورد سرمايه هاي روانشناختي مباني نظري مربوط به متغير سرمايه هاي روانشناختي

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري مربوط به متغير سرمايه هاي روانشناختي

در 59 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع سرمايه هاي روانشناختي

 

در سالهاي اخير توجه روان شناسان به مقولۀ روان شناسي مثبت جلب شده است ؛ به گونه اي كه اين جنبش به حوزۀ مديريت و رفتر سازماني هم راه يافته است . امروزه پس از سرمايه انساني و اجتماعي ، سرمايۀ روان شناختي را مي توان مبناي مزيت رقابتي در سازمانها در نظر گرفت. نتايج پژوهشهاي انجام شده در زمينه رفتار سازماني مثبت حاكي از آن است كه ظرفيت هاي روان شناختي از قبيل اميدواري، تاب آوري، خوش بيني و خود كارآمدي در كنار هم عاملي را با سرمايۀ روان شناختي تشكيل مي دهند . به عبارت ديگر، متغيرهاي روان شناختي اميدواري، تاب آوري، خوش بيني و خود كارآمدي در مجموع يك منبع يا يك عامل نهفته جديدي را تشكيل مي دهند كه در هر يك از اين متغيرها نمايان است (اوي و همكاران[1] ، 2009؛ به نقل از اميرخاني و عارف نژاد، 1391).

سرمايه روانشناختي ريشه در رفتار سازماني مثبت گرا و روانشناسي مثبت گرا دارد. لوتانز (۲۰۰۲ و ۲۰۱۰) رفتار سازماني مثبت گرا را به عنوان مطالعه و كاربرد مثبت گرايي در توانمندي هاي منابع انساني و ظرفيت هاي روان شناسي كه مي توانند براي بهبود عملكرد در محيط كار امروز، اندازه گيري شوند، توسعه يابند و مديريت شوند تعريف مي كند. بنابراين، همان طور كه نظريه پردازان اصلي اين حوزه جديد مطالعاتي بيان مي دارند رفتار سازماني مثبت گرا پاسخي براي توجه به چنين دستاوردهايي محسوب مي شود (يوسف و لوتانز، ۲۰۰۹)، و تلاش مي كند خلاء ناشي از چنين رويكردهايي را در محيط كار با استفاده از بينش هاي جديد خود، نظريه پردازي و تحقيق پر كند(به نقل از فروهر ، 1392 ).

نتايج حاصل از پژوهشي كه بر اساس نظريۀ چند عاملي بهره وري ساعتچي انجام گرفته ، حاكي از آن است كه افزايش عملكرد كاركنان و در نتيجه ، افزايش بهره وري كاركنان نياز به تأمين شرايطي متعدد دارد كه مهمترين عامل ، نيروي انساني است كه براي افزايش روحيه و رضايت شغلي آنها و به طور كلي عملكرد و بهره وري كاركنان ، لازم است به ارضاي نيازهاي رواني انها در محيط كار توجه شود . نتايج نشان داده اند كه فشار روان شناختي خيلي پايين يا خيلي بالا ، عملكرد و بهره وري فرد را كاهش مي‌دهد و فشار روان شناختي در حد بهينه مي‌تواند باعث افزايش عملكرد و بهره وري كاركنان گردد (مهدوي خانوكي ، 1388 ؛ به نقل از ساعتچي ، 1390 ) .

يكي از مفاهيم جديدي كه در كشورهاي پيشرفتۀ صنعتي مورد توجه قرار گرفته ، سرمايۀ اجتماعي است . طرح موضوع سرمايۀ اجتماعي در بسياري از مباحث اقتصادي ، نشان دهندۀ اهميت روابط اجتماعي بر متغيرهاي اقتصادي است . بر خلاف ساير سرمايه ها ، سرمايه اجتماعي ، مادي نيست بلكه حاصل تعاملات و هنجارهاي گروهي است كه افزايش آن نيز مي‌تواند باعث پايين آمدن هزينه‌هاي عملياتي سازمانها گردد . سرمايۀ اجتماعي عمدتا مبتني بر عوامل فرهنگي و اجتماعي است و تلقي آن به منزلۀ نوعي سرمايۀ مديريت سازمانها و مديريت كلان كشورها مي‌تواند شناخت جديدي از نظام اقتصادي - اجتماعي بدست دهد و مديران را در هدايت بهتر سازمان ياري كند . شكل دهندۀ سرمايۀ اجتماعي ، رفتار شهروندي سازماني است . سرمايه اجتماعي همانند شكل هاي ديگر سرمايه ، يك دارايي با ارزش است كه عملكرد سازمان را ارتقاء مي‌دهد (ساعتچي ، 1390 ) . ....

....

 

1-5-2- پيشينه هاي مربوط به رابطۀ عملكرد شغلي و توانمندسازي :

چنگ و همكاران[1] (2013) در پژوهشي كه بر روي پرستاران بهداشت مدارس در تايوان صورت گرفت رابطه بين عملكرد شغلي و تعهد شغلي مورد بررسي قرار دارند كه در آن توانمندسازي روانشناختي به عنوان متغير تعديل كننده مد نظر قرار گرفته بود. نتايج اين تحقيق بيانگر اين مسئله بود كه متغير ميانجي توانمندسازي روانشناختي رابطه تعديل كنندگي قابل توجهي با افزايش سطح تعهد شغلي و افزايش عملكرد شغلي پرستاران بهداشت مدارس داشته است.

اقبال و همكاران[2] (2013) در پژوهشي تحت عنوان بررسي تأثير توانمندسازي كاركنان بر روي عملكرد شغلي آنان در شبكه بانكي پاكستان دريافتند كه توانمندسازي كاركنان بر روي معناداري شغل و احساس شايستگي كاركنان تأثير داشته كه مي تواند اثر قابل توجهي بر عملكرد شغلي داشته باشد.

اوامله[3] (2013) طي پژوهشي ميداني دريافت كه توانمند سازي رابطۀ معني دار قوي با عملكرد فردي كاركنان برقرار نموده و باعث افزايش انگيزه شغلي كاركنان شده كه نهايتا باعث توسعه عملكرد سازمان گرديده است.

ايندرادوي[4] (2012) در تحقيقي كه بر روي چهار شركت نرم افزاري در هند انجام داد ، دريافت كه توانمندسازي روانشناختي قادر به پيش بيني عملكرد شغلي و رضايت شغلي كاركنان بوده و توانسته است رابطه همبستگي قوي با عملكرد شغلي كارمندان برقرار نمايد.

جونز[5](2010) در پژوهشي تحت عنوان توانمندسازي مديران چند پروژه و چگونگي تأثيرگذاري مشاركت مديريت بر عملكرد مدير پروژه به اين نتيجه رسيدند كه توانمندسازي مديران پروژه و شفاف سازي و مهم دانستن بيشتر نقش آنها تعادل قدرت و توانمندسازي بين مديران ارشد، مديران پروژه و مديران اجرايي را نيز افزايش داده و باعث افزايش عملكرد كلي پروژه و مديران مي‌شود.

كارستن[6](2010) در پژوهشي تحت عنوان مشاركت مؤثر رهبري كه بر روي 360 مربي ورزشي به دست آمده بيانگر آن است كه توانمندي در روابط با كارمندان و داشتن مهارتهاي ارتباطي مؤثر با كاركنان جهت افزايش عملكرد آنها لازم و ضروري است. همانند زماني كه يك تيم ورزشي براي موفقيت خود به كتابچۀ راهنماي بازي نياز دارد رهبران سازمان نيز به كتابچۀ مهارتهاي ارتباطي نياز دارند.

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري مربوط به متغير سرمايه هاي روانشناختي , مباني نظري مربوط به متغير سرمايه هاي روانشناخت,مباني نظري مربوط به متغير سرمايه هاي روانشناختي , مباني نظري مربوط به متغير سرمايه هاي روانشناخت,مباني نظري مربوط به متغير سرمايه هاي روانشناختي , مباني نظري مربوط به متغير سرمايه هاي روانشناخت,

دانلود مستقيم فصل دوم پايان نامه درمورد نقش فناوري در آموزش و يادگيري

۲۳ بازديد

فصل دوم پايان نامه درمورد نقش فناوري در آموزش و يادگيري

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

فصل دوم پايان نامه درمورد نقش فناوري در آموزش و يادگيري

در 32 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع نفش فناوري در آموزش و يادگيري

 

2-1 مقدمه:

در اين فصل در ابتدا به بيان مباني نظري موجود در خصوص آموزش هاي مبتني بر رايانه، آموزش الكترونيك، فناوري هاي آموزشي، چند رسانه هاي آموزشي و به طور كلي استفاده از فناوري در آموزش مي‌پردازيم و در ادامه به معرفي الگوهاي تدريس و الگوهايي كه با الگوي دريافت مفهوم هم خانواده مي باشند و همچنين الگوي دريافت مفهوم، اصول اين الگو، مراحل تدريس در اين الگو و ... مطالبي در زمينه ي آموزش زبان انگليسي مي‌پردازيم؛ و در انتها مباني تجربي موجود در داخل و خارج از كشور در خصوص موضوع پژوهش (استفاده از چند رسانه اي هاي آموزشي مبتني بر الگوي دريافت مفهوم و ساير الگوهاي آموزشي) و تأثير آن بر يادگيري و يادداري دانش آموزان در درس زبان انگليسي بيان مي‌گردد.

2-2 مباني نظري

2-2-1 نقش فناوري در آموزش و يادگيري:

لغت نامه وبستر تكنولوژي را نحوه انجام كار با استفاده از فناوري تعريف كرده است. پل ساتلر، فناوري‌هاي آموزشي را بيشتر فرآيند مي‌داند و نه محصول. استفاده از تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات براي يادگيري به بيش از 5000 سال قبل بر مي‌گردد. اختراع نوشتن با ابزارهاي نوك تيز اولين انقلاب اطلاعات بود كه ساخت، انباشت اطلاعات و برقراري ارتباط با نسل‌هاي بعد را ممكن ساخت. انقلاب اطلاعات دوم پس از اختراع چاپ (1459) ميلادي آغاز شد. انقلاب اطلاعات سوم تنها 50 تا 60 سال پيش با اختراع رايانه شروع شد كه امكان تبديل داده هاي خام به اطلاعات سازمان بندي شده، تبديل اطلاعات به دانش و تبديل دانش به عمل را با استفاده از نرم افزار هوشمند و روبات فراهم ساخت. بيل گيتس، مدير اجرايي شركت مايكروسافت نيز بر اين نكته اشاره دارد كه رايانه ابزاري قدرتمند براي آموزش و پرورش و دست يافتن يادگيرندگان به دنياي جديد اطلاعات، ايجاد خلاقيت و تسهيل ارتباط غني و همكاري گسترده از راه دور است. آموزش مبتني بر فناوري به دو ارتباط برخط و نا برخط تقسيم مي‌شود. منظور از برخط، مجموعه فرصت‌هايي است كه يادگيرنده‌ها با يكديگر، با ياد دهنده و با مواد يادگيري به طور همزمان از طريق رايانه و اينترنت تعامل برقرار مي‌كنند و در ارتباط نا برخط اين تعامل در زمان‌هاي متفاوت است. كلاس‌هاي مبتني بر فناوري، يادگيرنده را قادر مي‌سازد تا يادگيري مورد نياز خود را انتخاب و دنبال كند و به جاي يادگيري در زمان و مكان خاص، يادگيري در زمان مناسب فراهم شود (فرج اللهي و همكاران، 1388، ص 169).

آموزش الكترونيكي با وجود عمر كوتاه، به خوبي در تمام جوانب سيستم آموزشي وارد گرديده و همه گير شده است. اين سيستم از آموزش به خاطر ويژگي‌هاي خاص خود، به خوبي جايگاه خويش را در ميان متخصصين آموزشي يافته و مورد توجه نظام‌هاي آموزشي بي‌شماري قرار گرفته است (رضوي، 1386). گزارش‌هاي گوناگوني كه سازمان‌هايي مانند يونسكو منتشر كرده است، حاكي از آن است كه فناوري اطلاعات موجب ايجاد تغييراتي اساسي در فرآيند يادگيري شده است. امروزه با توجه به گوناگوني جوامع، انسان‌ها، خلاقيت‌ها و علاقه‌مندي‌هاي آنان، نياز به وجود تنوع روش‌هاي يادگيري وجود دارد و اين امر نيازمند يك قالب جديد از آموزش است كه انعطاف كافي را در اين زمينه داشته باشد (حداد و جورچ، 2000، نقل از نوروزي و همكاران، 1387، ص 12).

...

 

2-2-9 طبقه بندي الگوهاي تدريس:

از الگوهاي تدريس، طبقه بندي هاي مختلفي صورت گرفته است. معروف‌ترين و در عين حال جامع ترين طبقه بندي الگوهاي تدريس كه ساير طبقه بندي ها را هم پوشش مي دهد، طبقه بندي جويس و همكاران است (به نقل از بهرنگي، 1387). در اين طبقه بندي الگوهاي تدريس در 5 خانواده به شرح زير گروه بندي شده است:

الف) خانواده الگوهاي اجتماعي يادگيري: الگوهاي اين خانواده، يادگيري را حاصل فعاليت در گروه ها و اجتماعات يادگيري و در كل از طريق هم افزايي مي داند. الگوهاي اجتماعي تدريس، بر ماهيت اجتماعي انسان، چگونگي يادگيري اجتماعي و اينكه چگونه تعامل اجتماعي، يادگيري آموزشگاهي را افزايش مي دهد، تأكيد دارد. اين خانواده شامل الگوهاي همياري، كاوشگري سازمان يافته، كاوشگري گروهي، ايفاي نقش و كاوشگري به شيوه ي محاكم قضايي است.

ب) خانواده الگوهاي پردازش اطلاعات: اين خانواده بر روش هاي مبتني بر كنجكاوي دروني انسان، براي درك جهان از طريق گردآوري و سازماندهي اطلاعات اوليه، كشف مسائل و ارائه راه حل هاي آن‌ها و ايجاد مفاهيم و انتقال آن‌ها تأكيد دارد. اين خانواده شامل الگوي تفكر استقرايي، الگوي دريافت مفهوم، الگوي كاوشگري علمي، الگوي يادياري، الگوي بديعه پردازي، الگوي پيش سازماندهنده، و الگوي مهارت آموزي كاوشگري است.

ج) خانواده الگوهاي رشد عقلي و سازگاري: الگوهاي اين خانواده بر اساس نظريات رشد، چهارچوب هايي براي تفكر درباره شاگردان و سازگاري آموزشي با تفاوت هاي فردي آنان ترسيم مي نمايد كه شامل الگوي سيستم هاي مفهومي، رشد شناختي و شرايط يادگيري است.

د) خانواده الگوهاي انفرادي: خانواده الگوهاي انفرادي بر آن هستند تا آموزش را چنان شكل دهند كه افراد بتوانند خود را بهتر بشناسند، مسئوليت آموزشي خود را بر عهده بگيرند و به حدي بالاتر از رشد خود دست يابند تا در جستجوي زندگي سطح بالاتر باشند. به بيان ديگر، خانواده الگوهاي انفرادي علاوه بر اين باور كه رشد شاگرد به عنوان يك فرد به لحاظ آموزشي به نوبه خود، هدف باارزشي است، اعتقاد دارد كه فراگيران رشد يافته تر، مثبت تر و خودشكوفاتر در يادگيري توانمندترند. اين خانواده شامل الگوي تدريس غير مستقيم و الگوي افزايش عزت نفس است.

ه) خانواده سيستم هاي رفتاري: اين الگوها بر پذيرش انسان به عنوان سيستم هاي مقابله پيام با رفتارهاي خود، تصحيح و تغيير دهنده ي رفتار ناشي از اطلاعات دريافتي از نحوه ي عملكرد است. اين خانواده شامل الگوهاي تسلط ياب، آموزش مستقيم، شبيه سازي، يادگيري اجتماعي، و آموزش تقويت مدار (شرطي سازي) است (به نقل از گنجي و همكاران، 1391، ص 95 و 96).

2-2-10 روش آموزش مبتني بر مشاركت گروهي:

آموزش مبتني بر مشاركت گروهي روشي است كه بر يادگيري از طريق كار با يكديگر تأكيد دارد. اين رويكرد بر جايگزين كردن آنچه يادگيرندگان مي توانند براي ابداع و مديريت يادگيري از طريق مشاركت با ديگران انجام دهند، به جاي آن چه كه مربي يا سخنران انجام مي دهد، تأكيد دارد (اينگلتون[1] و همكاران، 2005). اصطلاح «آموزش مبتني بر مشاركت گروهي» به يك شيوه ي آموزشي اشاره دارد كه يادگيرندگان در سطوح مختلف اجرا در گروه هاي كوچك در جهت يك هدف مشترك با يكديگر كار مي كنند.


[1] Ingleton

 

خريد

برچسب ها : فصل دوم پايان نامه درمورد نقش فناوري در آموزش و يادگيري , فصل دوم پايان نامه درمورد نقش فناوري در آموزش و يادگيري,فصل دوم پايان نامه درمورد نقش فناوري در آموزش و يادگيري , فصل دوم پايان نامه درمورد نقش فناوري در آموزش و يادگيري,فصل دوم پايان نامه درمورد نقش فناوري در آموزش و يادگيري , فصل دوم پايان نامه درمورد نقش فناوري در آموزش و يادگيري,

دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد فرهنگ سازماني با لينك مستقيم

۱۳ بازديد

مباني نظري پايان نامه در مورد فرهنگ سازماني

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري پايان نامه در مورد فرهنگ سازماني

 

در 28 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع فرهنگ سازماني

مفهوم فرهنگ

فرهنگ واژه‌اي است كه علماي علم اجتماع و پژوهشگران رشته مردم‌شناسي آن را به كار مي‌برند و اين واژه از گسترش وسيعي برخوردار است و آن‌چنان مفيد واقع شده كه آن را در ساير علوم اجتماعي نيز به كار مي‌برند. فرهنگ در قالب بحث تخصصي خود در حدود اواسط قرن نوزدهم در نوشته‌هاي علماي مردم‌شناسي پديدار شد و كاربرد علمي كلمۀ فرهنگ در اواخر قرن مذكور توسط تايلر (۱۹۱۷ـ۱۸۳۲) مردم‌شناس انگليسي صورت گرفت.

يكي از مباني اساسي علوم رفتاري با رشتۀ انسان‌شناسي آغاز مي‌شود و يكي از رشته‌هاي فرعي انسان‌شناسي، انسان‌شناسي فرهنگي است كه با مطالعه رفتار سازماني ارتباط نزديك دارد. انسان‌شناسي فرهنگي با رفتار مكتسبه انسانها كه از فرهنگ آنها تأثير مي‌گيرد و نيز با فرهنگ متأثر از اين رفتار سر و كار دارد. درواقع بدون فهم عميق ارزشهاي فرهنگي جامعه نمي‌توان رفتار سازماني را به درستي فهميد.

نقشي كه فرهنگ در رفتار انسان ايفا مي‌كند، يكي از مهم‌ترين مفاهيمي است كه در علوم رفتاري وجود دارد. هرچند تاكنون به‌طور كامل مورد ارزيابي قرار نگرفته است. فرهنگ آنچه را كه انسان ياد مي‌گيرد و نيز نحوه رفتار او را تعيين مي‌كند(عطافر، 1375، 5).

در مورد اينكه فرهنگ چگونه به وجود مي‌آيد، بايد گفت كه فرهنگ پديده‌اي است كه با توجه به خواسته‌هاي طبيعي و نيروهاي اجتماعي سرچشمه مي‌گيرد. جغرافياي منطقه، تاريخ و رويدادهاي قوم، زبان و ادبيات رايج در ميان مردم، دين و مذهب، اقتصاد و شيوۀ معيشت مردم در پيدايش فرهنگ اثر گذاشته و در تركيبي سازگار با يكديگر، مجموعه‌اي از ارزشها و باورهاي چيره را پديد مي‌آورند كه بر رفتار انساني تأثير مي‌گذارد و ارتباط ميان مردم را آسان مي‌سازد(ميرسپاسي و معتمد گرجي،1376).

به ‌صورت خيلي كلي مفهوم فرهنگ عبارت است از، كيفيت زندگي گروهي از افراد بشر كه از يك نسل به نسل ديگر انتقال پيدا مي‌كند. به عقيدۀ ادگار شاين فرهنگ را مي‌توان به‌عنوان يك پديده كه در تمام مدت اطراف ما را احاطه كرده است مورد تجزيه و تحليل قرار داد. به نظر وي هنگامي كه فردي، فرهنگي را به سازمان يا به داخل گروهي از سازمان به ارمغان مي‌آورد مي‌تواند به وضوح چگونگي به وجود آمدن، جاي گرفتن و توسعه آن را ببيند و سرانجام آن را زير نفوذ خود درآورده، مديريت نمايد و سپس تغيير دهد(بنيانيان، 1386).

 

مطالعات فرهنگ سازماني، فرهنگ را به صورت سيستمي از باورها و ارزشها مي نگردد، و شناسايي آنها انگيزه ها و مديريت آنها را نشان مي دهد (ديل و دكندي 1982، پيترز واترمن، 1982).

اين مطالعات بر تأكيد نقش رهبران و مديران ارشد سازمان در توسعه فرهنگ سازماني را مد نظر قرار مي دهند. مطالعات فضاي سازماني بر انگيزه هاي از قبيل خصوصيات شخصي مديران، و فرهنگ سنجش و بكارگيري فضاي سازماني بر انگيزه هاي از قبيل خصوصيات شخصي مديران، و فرهنگ سنجش و بكارگيري استنباط مديران از اين فضا را مورد توجه قرار مي دهد (ليتوين و استرنيگر، 1968).

 

2-2-2- الگوي‌ هافستد و همكارانش

جرارد هندريك هافستد[1]متولد ۳ اكتبر ۱۹۲۸ در هارلم، جامعه شناس هلندي است كه درباره نسبت و تعامل فرهنگ هاي ملي و فرهنگ هاي سازماني مطالعاتي داشته است. او مولف چندين كتاب از جمله دستاوردهاي فرهنگي و فرهنگ ها و سازمان ها، نرم‌افزار ذهن است كه آنهارا باهمكاري فرزندش گرت يان هافستد نوشته است. مطالعات او نشان داده است كه تجمع واجتماع افراد در قالب الگوهاي فرهنگي منطقه اي و ملي است كه رفتار افراد را در جوامع و سازمان ها تحت تأثير قرار مي دهد و اين امر درطول زمان ثابت مي ماند. هافستد ۵ بعد فرهنگي را در مطالعات خود از ارزش هاي فرهنگي در سطح ملي بازشناسي مي كند كه اين ۵ بعد عبارتند از :« فاصله قدرت، ابهام گريزي يا احتياط، فردگرايي در مقابل جمع گرايي، مردگرايي در برابر زن گرايي و سوگيري بلندمدت در برابر كوتاه مدت».مطالعات بعدي نيز نشان داد كه اين ابعاد درطول زمان خيلي تغيير نمي كنند.

افراد كم قدرت نهادها و سازمان ها تاچه مقدار نابرابري توزيع قدرت را انتظار و قبول دارند. درفرهنگ هاي داراي فاصله قدرت كم مثل استراليا، اتريش، دانمارك، ايرلند و نيوزيلند مردم روابط و مناسبات قدرت دموكراتيك و مشورتي ياشورايي را انتظار و قبول دارند. مردم بدون توجه به موقعيت هاي رسمي به شكل برابر بايكديگر ارتباط برقرار مي كنند.افراد فرمانبر و زيردست در طرح درخواست و يا انتقاد از تصميمات افراد قدرتمند به مقدار زيادي احساس راحتي مي كنند. در فرهنگ هاي داراي فاصله قدرت زياد، مانند مالزي، افراد كم قدرت، به آساني از مناسبات قدرت اقتدارگرايانه و پدرسالارانه تبعيت مي كنند .افراد زيردست قدرت افراد ديگر را كه بر موقعيت هاي رسمي و سلسله مراتبي استوارشده است، مي پذيرند .بنابراين، معيار فاصله قدرت كم دربرابر زياد نمي تواند واقع نمايي فرهنگ يا توزيع «واقعي» قدرت را مشخص كند، بلكه شيوه و حالتي كه مردم تفاوت هاي قدرت رامي فهمند، تعيين كننده است.

اين الگو بر مبناي تحقيقي كه در مورد تفاوت فرهنگي ده سازمان در كشور دانمارك و هلند انجام شده ارائه شده است (ترابي‌كيا، 1377، ص‌ص 6-95) كه عبارتند از:

- ابداع و ريسك‌پذيري:

جستجوي فرصت‌هاي تازه، قبول مخاطره، آزمون راههاي نو و عدم خط‌مشي‌ها و قوانين رسمي دست و پاگير، اين ارزش دو نوع سازمان را مشخص مي‌كند، سازمانهاي فرايندگرا كه در آنها چگونگي انجام امور مهم است و سازمان هاي نتيجه‌گرا، كه تمركز بر نتايج بدون توجه به نحوهء دستيابي به آنهاست.
- ثبات و امنيت:

قابليت پيش‌بيني, امنيت و استفاده از رويه‌ها و قوانين روشن براي اداره رفتار، كه در اين صورت سازمان كنترل‏گرا است و درمقابل آن سازمان آزاد قرار دارد كه كنترل‌هاي اندكي در آنها اعمال مي‌شود.
- احترام و توجه به افراد:

تحمل عقايد، عدالت و احترام به ديگران، در سازمان كارمندگرا افراد ارزشمند و مهم شمرده مي‌‌شوند و در محيط غير متمركز تصميم مي‌گيرند در مقابل سازمان كارمندگرا، سازمان وظيفه‌گرا قرار دارد.

 


[1] - Gerard Hendrik Hofstede

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه در مورد فرهنگ سازماني , مباني نظري پايان نامه در مورد فرهنگ سازماني,مباني نظري پايان نامه در مورد فرهنگ سازماني , مباني نظري پايان نامه در مورد فرهنگ سازماني,مباني نظري پايان نامه در مورد فرهنگ سازماني , مباني نظري پايان نامه در مورد فرهنگ سازماني

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي

۹۸ بازديد

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي

 

در 31 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع شادكامي و نظريه هاي شادكامي

-2-شادكامي[1]

واژه شادكامي چندين مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر مي كند ( براي مثال شادي ، ‌خشنودي ، لذت ، خوشايندي و ... ) از اين رو تعدادي از روان شناسان به اصطلاح بهزيستي ذهني اشاره مي كنند كه يك اصطلاح چتري و در برگيرنده انواع ارزشيابي هايي است كه فرد از خود و زندگي اش به عمل مي آورد ( دانير ، 2002). اين ارزشيابي ها ، مواردي از قبيل رضايت از زندگي ، هيجان و خلق مثبت و فقدان افسردگي و اضطراب را شامل مي شود و جنبه هاي مختلف آن نيز به شكل شناخت ها و عواطف است ( دانير و ساه ، 1997). در صورتي كه افراد از شرايط زندگي راضي بوده و عواطف مثبت بيشتر و عواطف منفي كمتري را تجربه كنند ،‌گفته مي شود كه از بهزيستي ذهني بالايي برخوردارند. اصطلاح بهزيستي ذهني ، اصطلاح روان شناختي معادل شادي است كه به دليل مفاهيم بسياري كه در خود نهفته دارد ، ارجح است . اما با اين وجود در ادبيات مربوط به جاي يكديگر بكار مي روند ( ادينگتون و شومن ، 2004).

شادي صرفنظر از چگونگي كسب آن مي تواند سلامت جسماني را بهبود بخشد. افراد شاد احساس سرزندگي بيشتري مي كنند، آسانتر تصميم مي گيرند ،‌ روحيه مشاركتي بيشتري دارند و نسبت به كساني كه با آنها زندگي مي كنند ، بيشتر احساس رضايت مي كنند ( مايرز ،‌2002).

به نظر كارلسون (1380) عادي ترين حالت ذهني ما ،‌ حالت خشنودي و شادي است. موانعي كه ما از دستيابي و تجربه كردن احساس شادي باز مي دارد و يا در فاصله قرار مي دهد ، فرايندهاي منفي اكتسابي هستند. وقتي كه احساس مثبت ذاتي را كشف مي كنيم و موانعي كه ما را از رسيدن به آن باز مي دارد ، از سر راه برمـي داريم ، به تجربه بسـيار معنـي دارتر و زيباتر زندگي دست مي يابيم. اين احساسات مثبت ، عواطف گذرايي نيستند كه صرفاً با تغيير اوضاع بيايند و بروند ، بلكه در زندگي ما نفوذ مي كنند و جزئي از ما مي شوند. يافتن اين حالت ذهني به ما اجازه مي دهد سرزنده و بي تكلف باشيم ، ‌چه اين اوضاع ، اين ديدگاه مثبت را توجيه كند و يا نكند.

 

ديدگاه هاي نظري در مورد شادكامي

ديدگاه لذت گرايي

تاريخچه طولاني اين ديدگاه به قرن چهارم قبل از ميلاد مي رسد. برخي از فيلسوفان يوناني هدف از زندگي را تجربه لذت و به حداكثر رساندن آن مي دانستند. از نظر آنان ، شادكامي ،كل لحظات لذت بخش زندگي افراد است. اين از طريق افراد ديگر از جمله هابز ، دي سد و بنتهام [2]پيروي گرديده است. هابز معتقد بود كه شادكامي ، دنبال كردن موفقيت آميز اميال ذاتي انسان است . دي سد بر اين باور بود كه دنبال كردن احساس لذت ، هدف نهايي زندگي است. بنتهام نيز ادعا داشت كه براي ساختن يك جامعه خوب ،‌كوشش افراد براي به حداكثر رساندن لذت و علائق فردي مهم مي باشد ( به نقل از رايان و دسي[3] ، 2001).

دامنه توجه ديدگاه لذت گرايي ، از لذت هاي بدني تا اميال ذاتي و علائق فردي در نوسان مي باشد. روان شناساني كه اين نظريه را مي پذيرند بر مفهوم گسترده اي از لذت گرايي تاكيد دارند كه شامل رجحان ها و لذائذ ذهني و بدني است( كوبووي[4]، 1999 ؛ به نقل از يزداني ، 1382) .

كانمنو دانير و شوارز (1999) روان شناسي لذت گرايي را مطالعه امور و پديده هايي مي دانند كه تجارب لـذت بخش و غيــر لذت بخــش زنـدگي را به وجــود مي آورند. در واقع ديدگاه مسلط در بين روان شناسان لذت گرا آن است كه خوشبختي شامل بهزيستي ذهني و تجارب لذت بخش مي باشد. اكثر پژوهشگران در روانشناسي لذت گرايي جديد ، از مفهوم بهزيستي ذهني به عنوان متغير اصلي استفاده مي كنند. اين مفهوم شامل سه جزء يعني رضايت از زندگي ، وجود خلق مثبت و فقدان خلق منفي مي‌باشد كه غالباً تحت عنوان شادكامي ناميده مي شود (به نقل از دانير و لوكاس[5] ، 2002 ).

 

ديدگاه معنوي :

برغم رواج ديدگاه لذت گرايي ، تعدادي از فلاسفه ، صاحب نظران و علماي ديني چه در شرق و چه در غرب اين موضوع را زير سوال برده اند كه شادكامي بخودي خود به عنوان ملاك اصلي خوشبختي باشد( رايان و دسي ، 2001). از نظر فروم (1375) براي درك شادكامي واقعي بايد بين اميال و نيازهايي كه به صورت ذهني احساس مي شوند و خشنودي در آنها منجر به لذت هاي زودگذر مي گردد و آن دسته از نيازهايي كه در ماهيت انسان ريشه داشته و تحقق آنها ، نمو انسان و فراهم ساختن معنويت يعني خوشبختي و شادكامي واقعي را به همراه دارد ، تمايز قائل شد. واترمن ( 1990) معتقد است كه مفهوم معنوي از شادكامي ، خوشبختي و شادكامي مردم را بر اساس خود واقعي آنها تبيين مي كند. بر طبق نظر وي اين نوع شادكامي ، موقعي به دست مي آيد كه فعاليت هاي زندگي افراد بيشترين همگرايي يا جور بودن را با ارزش هاي عميق داشته باشد و آنان نسبت به اين ارزش ها متعهد گردند. تحت چنين شرايطي ، احساس نشاط و اطمينان به وجود مي آيد. واترمن اين حالت را به عنوان « جلوه فردي » ناميد و همبستگي بالايي بين آن و اندازه هاي خوشبختي و شادكامي بدست آورد. ريف و سينگر (1998) خوشبختي و شادكامي را دست يابي ساده به لذت نمي دانند ، بلكه آن را به عنوان كوششي در جهت كمال در نظر مي گيرند كه بيانگر تحقق توان بالقوه واقعي فرد است. كروت (1979) موضوع خوشبختي را با بسط نظريه عمر در رابطه با رشد و پيشرفت انسان مورد بررسي قرار داد ، او از نوعي بهزيستي روان شناختي سخن به ميان آورد كه از بهزيستي ذهني متمايز است و براي اندازه گيري آن يك رويكرد چند بعدي شامل شش جنبه متمايز در رابطه با شكوفايي انسان ارائه داد. اين شش جنبه عبارتند از : خود مختاري ،‌ نمو فردي ، پذيرش خويشتن ، هدفمندي زندگي و روابط مثبت.ريف وسنيگر (1998) اين شش جنبه را بيانگر تعريف نظريه و عملي بهزيستي روانشناختي مي دانند كه مشخص كننده عواملي است كه باعث ارتقاء سلامت جسماني و هيجاني مي باشد. آنان شواهدي ارائه نموده اند كه نشان مي دهد ، ‌زندگي كردن به صورت معنوي كه حاكي از بهزيستي روانشناختي است ، بر سيستم هاي فيزيولوژيكي خاص ، تاثير مي گذارد كه مربوط به كاركرد دستگاه ايمني است و ارتقاء سلامتي را در پي دارد. به طور كلي مي توان گفت كه رويكردهاي لذت گرايي و معنوي به ظاهر متضاد مي باشند و هر كدام با تعريف متفاوتي از شادكامي ، انواع متفاوتي از تحقيق را در مورد علل ، پيامدها و پويايي هاي اين موضوع باعث شده اند ، اما از آنجا كه شادكامي و بهزيستي ذهني يك پديده چند بعدي است ، جنبه هايي از دو رويكرد را در بردارد. در اين رابطه كامپتون و همكاران ( 1996؛ به نقل از يزداني ،‌1382) دريافتند كه ديدگاه هاي لذت گرايي و معنوي از شادكامي ،‌ همپوشي و در عين حال تمايز با هم دارند و درك ما را از شادكامي و بهزيستي ذهني از طريق روش هاي متفاوت اندازه گيري ، افزايش خواهند داد ( به نقل از كشاورز ، 1384) .

 

نظريه داينر

بر طبق اين نظريه ، شادكامي ارزشيابي است كه افراد از خود و زندگيشان به عمل مي آورند. اين ارزشيابي ها مي تواند جنبه شناختي داشته باشد ، مانند قضاوت هايي كه در مورد رضايت از زندگي صورت مي گيرد و يا جنبه عاطفي كه شامل خلق و هيجاناتي است كه در واكنش به رويدادهاي زندگي ظاهر مي شود. بنابراين شادكامي از چهار جزء تشكيل يافته كه عبارتست از : رضايت از زندگي ،‌خلق و هيجانات مثبت و خوشايند ، نبود خلق و هيجانات منفي و عوامل ديگري مانند خوش بيني ، عزت نفس و احساس شكوفايي . در اين نظريه ويژگي هاي افراد شادكام عبارتست از : داشتن دستگاه ايمني قوي تر و عمر طولاني تر ، برخورداري از روابط اجتماعي بهتر ، مقابله موثر با موقعيت هاي مشكل ، خلاقيت و موفقيت بيشتر و گرايش زيادتر براي كمك به ديگران ( داينر ، 2002). داينر و لوكاس (2002) با اشاره به بررسي ويلسون ( 1976) در مورد شادكامي معتقدند كه بسياري از نتيجه گيري هاي او از طريق مطالعات بعدي مورد تاييد قرار گرفته است. ويلسون با بررسي شواهد تجربي و همبسته هاي شادكامي اينطور نتيجه گيري كرده بود كه فرد شادكام فردي است : زنده دل ، سالم و فرهيخته ، برون گرا ،‌ خوش بين ، آزاد از نگراني مذهبي ، داراي عزت نفس بالا و برخوردار از اخلاق حرفه اي ، تمايلات فروتني و هوش. داينر و ساه ( 1997) شادكامي را شامل جزء مي دانستند كه عبارتند از : جزء شناختي ، يعني نوعي تفكر و پردازش كه منجر به خوشبيني فرد مي شود. جزء عاطفي و هيجاني كه همان خلق مثبت و شاد است و جزء اجتماعي كه بيانگر گسترش روابط اجتماعي فرد با ديگران و به دنبال آن افزايش حمايت اجتماعي مي باشد. در اين رابطه مايرز و داينر ( 1995) معتقدند كه وقتي از مردم پرسيده مي شود « فرد شادكام چه كسي است؟ » در پاسخ به شبكه حمايتي از روابط درون يك فرهنگ اشاره مي كنند كه به تفسيري مثبت و خوشبينانه از رويدادهاي روزمره زندگي مي انجامد.

 


1- happiness

1- Hobbes & Desade & Bentham

[3]-.Rayan & Dessay

[4]ـ Kuboyy

[5] ـ Diener, Lucas

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي , مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي,مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي , مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي,مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي , مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي,

دانلود مستقيم مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

۲۲ بازديد

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

 

در 28 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع خودپنداره

خودپنداره

هر فرد در ذهن خود، تصويري از خويشتن دارد، به عبارت ديگر؛ ارزشيابي كلي فرد از شخصيت خويش را خودپنداره يا خود انگاره مي نامند. اين ارزشيابي ناشي از ارزشيابي هاي ذهني است كه معمولا از ويژگي هاي رفتاري خود به عمل مي آوريم. در نتيجه خودپنداري ممكن است مثبت يا منفي باشد (تقي زاده، 1379: 21). مفهوم خود به صورت سازماني ديناميك، نخستين بار به وسيله لكي مطرح شد. به نظر او رفتار آدمي تظاهر و انگيزه اي است كه هدف آن ثبات خود در اوضاع ناپايدار مي باشد. به طور خلاصه، مي توان گفت: خودپنداري، چارچوبي شناختي است كه به واسطه آن به سازمان بندي آنچه درباره خويش مي دانيم مي پردازيم و اطلاعاتي را كه به خود مربوط مي شوند، بر پايه آن پردازش مي كنيم. اين قبيل (طرحواره خود[1])در برگيرنده مولفه هاي خاص نيز مي باشد كه در نقش گرايش هاي شخصيت عمل مي كند. سه مورد از اين مولفه ها عبارتند از: تفاوت هاي فردي در شيوه ارزشيابي خود، باور كردن خود براي تلاش در جهت دستيابي به اهداف مطلوب، و علاقه نشان دادن به ميزان اثر گذاشتن بر روي ديگران از طريق رفتارهاي خود (تقي زاده، 1379: 23).

 

2-2-1- اهميت مفهوم خود و خودپنداره

شخصيت مجموعه منظم، متكامل و نسبتا ثابت خصايص و رفتارهاي بدني، عقلي و اجتماعي فرد است كه او را از ديگران متمايز مي سازد و موجب ناسازگاري او با محيط به ويژه محيط اجتماعي مي شود (شعاري نژاد، 1381: 298). به باور انديشمندان، قسمت عمده ويژگي هاي شخصيتي، منش و خصوصيات رفتاري هر فرد به تصويري كه از خود در ذهن دارد- يعني انگاره وي بستگي دارد (ستوده، 1381: 253).

اسپنسر در كتاب خود، تحت عنوان يك دقيقه براي خودم از قول گوته مي نويسد: اگر ثروتمند نيستي مهم نيست، بسياري از مردم ثروتمند نيستند: اگر سالم نيستي ، هستند افرادي كه با معلوليت و بيماري زندگي مي كنند؛ اگر زيبا نيستي، برخورد درست يا زشتي نيز ورود دارد؛ اگر جوان نيستي همه با چهره پيري ماه مي شوند؛ اگر تحصيلات عالي نداري، با كمي سواد نيز مي توان زندگي گرد؛ اگر قدرت سياسي و مقام نداري، مشاغل مهم متعلق به معدودي از انسان ها هستند؛ اما اگر تصور درستي از خود نداري، برو بمير كه هيچ نداري!

آري، خود پنداره مثبت كليد رشد و سازندگي فردي و اجتماعي است؛ تصوري كه شخص از وحدت و يكپارچگي وجود خويشتن دارد، به نحوي كه خود را مي بيند مجموعه خصايصي كه با خود در ارتباط است و استنباط هايي كه از مشاهده خود در بسياري از موقعيت ها به عمل آورده است و الگوي خاصي كه او را توصيف مي كند، بيانگر مفهوم خود است (تقي زاده، 1379: 27).

شخص به تدريج از روي تجربه هاي شخصي و تأثير دنياي خارج، نگرشي ثابت و پايدار از محيط و از خود و از ارتباط اين دو با يكديگر به دست مي آورد و بر اساس آن مسائل، زندگي را ارزيابي مي كند و براي مقابله با كاستي ها به كوشش مي پردازد. نگرش هاي فرد از حقايق زندگي، اخلاق، آرزوها و خواسته هاي او وابسته به تصويري هستند كه او از خود دارد؛ يعني ارزشي كه وي براي خود قايل است به عبارت ديگر، تصور از خود منشا احساس امنيت شخص مي شود و اگر مورد تهديد قرار گيرد مانند اين است كه هسته اصلي وجود مورد تهديد قرار گرفته است.

 

2-2-2- ويژگي هاي خود

با توجه به تعاريف متعدد كه از خود وجود دارند مي توانيم تعريفي تركيبي از خود به عنوان يك نظام فعال و پيچيده از اعتقاداتي كه شخص درباره خودش صحيح مي داند و هر اعتقادي نيز داراي ارزش نسبي مي باشد. ارائه دهيم. تعريف مزبور شامل دو ويژگي مهم در مورد خود است: خود سازمان يافته و خودپويا.

1- خودسازمان يافته

اين مساله كه خود عمدتا از نوعي كيفيت پايدار برخوردار بوده و از ويژگي هاي اين كيفيت، هماهنگي و نظم است. مورد توافق محققان مي باشد. اين نمودار مارپيچي بزرگ، از قسمت هايي جزئي حلزوني شكلي تركيب شده كه هر كدام از ان ها ممكن است نسبتا سامان يافته باشند، اما بخشي از خود تكاملي تلقي مي شوند. حلزون هاي كوچك معرف اعتقاداتي هستند كه فرد درباره خود دارد. بعضي از اعتقادات به طبيعت خود نزديكترند و از اهميت بالايي برخوردارند و به همين دليل، به مركز بيضي بزرگ نزديك تر ترسيم شده اند كه اين نوع اعتقادات در مقابل تغييرات مقاوم مي باشند. اعتقادات كم اهميت تر به سمت خارج بيضي؛ يعني در فاصله اي دورتر از هسته و مركز خود رسم شده اند و به همين دليل، ناپايدار مي باشند. پس خود به طور كلي كيفيتي ثابت دارد كه داراي نظم و هماهنگي خاص است.

دومين بخش تصوير سازماني از خود مبتني بر اين است كه هر مفهومي در اين سيستم (حلزون هاي كوچك) ارزش كلي منفي يا مثبت خود را دارد (اين بعد يا ارزش به وسيله خطوط افقي در نمودار ترسيم شده است).

كيفيت سوم سازمان يافته خود به چگونگي تعميم موفقيت و شكست در سرتاسر سيستم مربوط است. ديگوري (1406) از تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد كه وقتي توانايي مهمي كه ارزش زيادي به آن داده مي شود با شكست روبرو مي شود باعث پايين آمدن ارزشيابي ساير توانايي هاي فردي مي گردد و برعكس. موفقيت يك توانايي مهم و با ارزش باعث بالا بردن ارزشيابي ساير توانايي هاي شخص مي شود. آخرين كيفيت سازماني خود اين است كه خود، به طور شگفت انگيزي داراي وحدت است به طوري كه هيچ دو نفري عقايد همانند درباره خودشان ندارند.

 

2- خودپويا

شايد مهم ترين فرض از نظريه هاي جديد (خود) اين باشد كه انگيزه تمام رفتارها حفاظت و ارتقاي خود ادراك شده است. تجارب بر حسب ارتباطشان با خود درك مي شوند و رفتارها نيز از اين درك ها سرچشمه مي گيرد. در اين صورت، مي توان نتيجه گرفت كه تنها يك نوع انگيزش وجود دارد و آن هم انگيزه شخصي درون است كه هر انسان در تمام زمان ها و مكانها هنگام دست زدن به هر عمل دارد. آن گونه كه كمبز بيان كرده، مردم هميشه برانگيخته هستند و هيچ گاه هيچ فردي را نمي توان يافت كه بر انگيخته نشده باشد و اين يك حسن خداداد براي مربي است زيرا نيروي است كه از درون هر دانش اموزي نشات مي گيرد (دبليو و همكاران، 1378: 24).بنا بر عقيده كمبز و اسنيگ خود قالب اساسي مراجعات شخصي و هسته مركزي ادراك است كه بقيه منطقه ادراك نيز در اطراف آن سازمان مي يابد. در اين مفهوم خود پديده اي است كه هم محصول تجربيات گذشته و هم سازنده تجربيات جديدي است كه توانايي اش را دارد.

اين بدان معنا است كه هر چيزي بر مبناي مراجعات فرد به خود و مجراي خود درك مي شود. دنيا از نظر فرد همان چيزي است كه او مي فهمد و از آن آگاهي دارد، به عبارت ديگر، جهان و مفاهيم را به همان طريقي كه خودمان مي بينيم، مورد ارزشيابي قرار مي دهيم. بنا بر گزارش لكي (1945) خود در مقابل تغيير مقاومت مي كند، براي هماهنگي با خود مي كوشد و در واقع اين مقاومت در مقابل تغيير يك جنبه مثبت است؛ چرا كه اگر بنابراين باشد كه خود زياد تغيير كند، شخص فاقد شخصيت پايدار خواهد شد (دبليو و همكاران، 1378:26).

2-2-3 شكل گيري خود و خودپنداره

از ميان پيشرفت هاي ذهني موثر در اولين سال هاي زندگي ، مي توان به تحول خويشتن پنداري و درك ضمير اول شخص مفرد اشاره كرد. اولين مرحله رشد خويشتن پنداري، كودك را به آگاهي مي رساند كه متمايز از ديگران است و به عقيده لوويسف بروكس و ديگران اين آگاهي بر اساس كنش متقابل سن كودك و محيط انجام مي گيرد. مطالعه اين پژوهشگران بدين نحو بود كه آنان نمونه اي از كودكان (9، 12، 18، 21 و 24 ماهه) را در مقابل آينه قرار مي دادند و واكنش هاي آنان را بر روي نوار ويديويي ضبط مي كردند. آن گاه مادر هر يك او را از مقابل آينه دور مي كرد و به دماغ او رنگ قرمز مي ماليد و كودك را دوباره مقابل آينه مي آورد تعداد كمي از كودكان كمتر ز 12 ماهه و 25درصد كودكان 15-18 ماهه و 88 درصد كودكان 24 ماهه با دست زدن به بيني واكنش مي دادند اين نشانگر اين است كه آنها از وجود خود به عنوان يك شخص آگاهي داشتند؛ زيرا مي دانستند كه چهره واقعي آن ها چه شكلي است.

به عقيده اين دانشمندان، در طول دو سال اول زندگي كودك از چهار مرحله رشد خويشتن پنداري عبور مي كند: از بدو تولد تا 3 ماهگي، كودك به شدت جذب چهره انسان مي شود سپس بين 3-8 ماهگي به كمك شاخص هاي بينايي، شناسايي قيافه خود را آغاز مي كند. به همين صورت، چون كودك مي بيند تصوير بدن همراه با او جابه جا مي شود، خود را در تصوير نيز شناسايي مي كند.آن گاه بين 8- 12 ماهگي وي ساختن خويشتن پنداري خود را به عنوان يك پديده دايمي و مجهز به كيفيت هاي پايدار آغاز مي نمايد. در نهايت مرحله چهارم در طول سال دوم زندگي جريان پيدا مي كند در اين مرحله كودك كليه واژه هاي جسمي خود را كه موجب تمايز او از ساير كودكان و بزرگسالان مي شود شناسايي مي كند. همچنين معناي مالكيت را مي فهمد در نتيجه اسباب بازي و قلمرو خود را مي شناسد (روانشناسي اجتماعي، ترجمه گنجي، ص 170).

كورسيني (1983) معتقد است مي توان به جنبه هايي از خودپنداره پديدار شناختي اشاره كرد كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.

الف- خودپنداره فردي: بيانگر خصوصيات رفتاري فرد است از ديدگاه خويش. اين خودپنداره از خصوصيات جسماني تا هويت جنسي قومي، طبقه اجتماعي- اقتصادي و هويت من يا حس استمرار و يگانگي فرد در طول زمان را در بر مي گيرد.

ب- خود پنداره اجتماعي: ويژگي و يا خصوصيت رفتاري شخص است كه وي تصور مي كند ديگران آن را مشاهده مي كنند.

ج- خودآرماني با توجه به خودپنداره شخصي فرد: اين آرمان ها خودپنداره هايي هستند كه فرد شخصا اميدوار است همانند آنها باشد

د- خودآرماني با توجه به خودپنداره هاي اجتماعي فرد: اين آرمان ها پنداره هايي هستند كه فرد دوست دارد ديگران آن گونه مشاهده كنند (بيابانگرد، 1378: 31).

 


[1] Generalized other

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره , مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره, مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره , مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره, مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره , مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره,