فايل ماركت

دانلود مباني نظري و پيشينه پژوهش ,فصل دوم مباني نظري و پيشينه پژوهش ,نمونه سوالات آزمون استخدامي اموزش و پرورش تفكيك رسته ها,دانلود پاورپوينت,طرح توجيحي با لينك مستقيم

دريافت مباني نظري و پيشينه پژوهش روانشناسي در مورد سبك هاي دلبستگي,مرجع فايل آنلاين

۲۲ بازديد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري و پيشينه پژوهش روانشناسي در مورد سبك هاي دلبستگي

 

در 26  صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع سبك هاي دلبستگي

دلبستگي

 

دلبستگي از يك مفهوم يوناني به نام (storage) كه نوعي عشق بين والدين و كودك مي باشد گرفته شده است. مفهوم دلبستگي در روان شناسي جديد ريشه در كارهاي جان بالبي[1] روان پزشك و روان تحليل گر انگليسي دارد. او دلبستگي را پيوند عاطفي عميق افراد خاص در زندگي معرفي مي نمايد به طوري كه تعامل با آنها در زندگي ايجاد شعف و نشاط كرده و در هنگام استرس و تنيدگي، حضور آنها ايجاد آرامش مي نمايد. دلبستگي در دوره اي شكل مي گيرد كه در آن حساسيت زيادي به ويژگي مراقب وجود دارد، تجربيات اوليه با آنها نوع دلبستگي را تعيين كرده و تداوم آن را در طول زمان تثبيت مي نمايد . اولين پيوند عاطفي بين كودك با مادر و يا مراقب او برقرار مي شود. تجارب دلبستگي ما مراقبان اوليه در الگوهاي كاري ذهني بازنمايي مي شوند و در طي رشد از نوزادي تا نوجواني تثبيت مي شود (زيمرمن[2] و بيكر[3]،2002). شافر و امرسون دلبستگي را به  عنوان "تمايل فرد كم سن براي جستجوي مجاورت با بعضي افراد هم نوع "تعريف مي نمايند، و به نظر سيرز دلبستگي در نتيجه تعامل ارضا كننده با افراد مهم محيط كودك اكتساب مي گردد. دلبستگي پيوند هيجاني پايدار بين دو فرد است به طوري كه يكي از طرفين كوشش مي كند نزديكي يا مجاورت با موضوع دلبستگي را حفظ كرده و به گونه اي عمل كند تا مطمئن شود كه ارتباط ادامه مي يابد ( فوگل[4] و 1997؛ به نقل از حاجي ولي زاده 1389). هر چند در تمام گونه ها نظام دلبستگي براي ابقاء گونه ها همچون غذا دادن و توليد مثل صورت مي گيرد، البته اين پاسخ هاي نا آموخته، توليد در برابر مادر ارزش انطباقي دارند زيرا مانع از آن مي شوند كه جاندار از منبع مراقب دور بيفتد و گم شود (اتكينسون و هيلگلارد،1389). به نظر هارلونيز وابستگي و دلبستگي يك واكنش فطري به محرك هاي خاص است كه به وسيله مادر فراهم مي شود ولي صرفاً ناشي از تغذيه نمي باشد، ايمني بخشي ، گرمي و محبت كه حاصل آرامش ناشي از لمس كردن است نتيجه آن مي باشد (هارلو، 1985 به نقل از اكبري ، 1390). اولين دلبستگي هاي قوي در حدود 8 ماهگي شكل مي گيرند، و با اضطراب جدائي همزمان هستند ( بيرج،1997 به نقل از اكبري ، 1390). به محض اينكه كودك توانايي حركت بدست مي آورد ممكن است انواعي از رفتارها، در او مشاهده شوند كه نشانگر شكل گيري دلبستگي هستند از جمله، حركت به سوي والدين و يا مراقب و اعتراض به هنگام ترس و درماندگي رابطه بين كودك و مراقب يك پيوند دوام دار است. حضور و ماهيت رفتار دلبستگي به وسيله رفتار نوع، مشخص مي شود كه رفتارهائي را در بر مي گيرد كه منجر به مجاورت با نگاره دلبستگي مي شود ( كولين[5]،1996). رفتارهاي دلبستگي واضح كودكان، شامل گريه، لبخند زدن، فرا خوانده، لمس كردن، دنبال كردن، چسبيدن و اعتراض شديد هنگام تنهايي با غريبه ها است( كولين،1996).

 

 

 

[1] -Bowlby , j.T.

 

[2] - Zimerman

 

[3] - Becker

 

[4] -Fogel , A.

 

[5] -Colin , V.L.

 

مشخصات افراد ايمن

 

سطح پايين اجتناب از صميميت و اضطراب از ترك و رها شدن است. آنها در روابط خود راحت اند، ارتباط نزديكي با همسر ، شريك خود داشته و خود افشايي مي كنند. احتمالا مي توانند در مواقع مورد نياز با شريك خود تماس برقرار كرده و در عين حال، به طور مستقل استرس و هيجانات خود را  مديريت كنند. براي همسر خود در دسترس اند و مي توانند حمايت مورد نياز را فراهم كرده و به حوادث رابطه اي با انعطاف پاسخ دهند. خود و همسرشان را به گونه اي مثبت مي بينند و احساس مي كنند كه ارزش دوست داشته شدن را دارند. به همين خاطر به احتمال زياد در روابط باز اند و به خوبي مي توانند مشكلات را حل كنند. نسبت به همسر خود محبت دارند و مي توانند تجربه و ابراز عواطف به همسر خود را مديريت كنند(شاطر دلال يزدي ،1390).

 

مشخصه افراد نا ايمن دوسو گرا (مضطرب)

 

حد پايين اجتناب از صميميت است ولي از افراد ايمن متفاوتند، زيرا سطح زيادي از اضطراب ترك شدن دارند. آنها سوال مي كنند كه آيا همسرشان دوستشان دارد و از اينكه طرد شوند ، بسيار نگران هستند، ولي در عين حال به شدت به روابط نياز دارند و به آن وابسته مي شوند. به همين دليل در روابط بسيار باز هستند ، چه جسماني و چه هيجاني. بسيار حساس و ابراز كننده و به دنبال اطمينان جويي عشق همسر و در دسترس بودن او و ارزش شخصي خود هستند، بسيار مراقب كننده اند ، گاهي اوقات در اين مورد به مرز افراط هم مي رسند و پتانسيل سلطه گري نيز دارند. به همين دليل كه در ارتباطات باز هستند ، ممكن است افراطي عمل كنند ( يا در ارتباط روراست نباشد ) و توانايي آنها براي حل مسئله سازگارانه توسط هيجانات شديد مختل شود. اگر چه همسر خود را ايده آل سازي مي كنند ، ممكن است در عين حال مطالبه كننده باشند و هيچ گاه احساس نكنند كه نيازهايشان به طور كامل برآورده شده است(شاطر دلال يزدي ،1390).

 

مشخصه افراد نا ايمن اجتنابي

 

سطح بالاي اجتناب از صميميت بر خلاف افراد اضطرابي ، افراد اجتنابي نياز نسبتاً كمي به روابط دارند، نسبت به كساني كه به فكر آنها هستند، مراقبت نمي كنند، از خود كفايتي خود راضي هستند. حتي در اين مورد گاه وسواس دارند. به همين دليل در روابط خود افشايي كمتر داشته ، و كمتر هيجانات باز و عواطف جسمي از خود نشان مي دهند. در موقع استرس ، ارتباط را شروع نمي كنند و اغلب از همسر خود حمايت يا مراقبت نمي كنند، حتي آشكارا و به طور محسوس ، اين گونه اند و به ندرت به طور هيجاني حمايت يا مراقبت مي كنند. در ارتباط و حل مسئله ضعيف اند و مي خواهند مسائل را به شيوه خودشان مديريت كنند. از نظر هيجاني فاصله مي گيرند و در روابط حالت دفاعي دارند و ويژگيهاي منفي به همسر خود نسبت مي دهند و انتقاد و قضاوت مي كنند. خود افشائي نمي كنند و از بيان هيجانات خود، خودداري مي كنند ، اگر آشفته و ناراحت باشند يا نياز به حمايت داشته باشند ، رابطه را شروع نمي كنند و مراقبت همسرشان از آنها را باور نداشته و درك نمي كنند. بسيار حساس و آسيب پذيرند و به شيوه اي منفعل رفتار مي كنند، به همين خاطر خوب ارتباط برقرار نمي كنند و نمي تواند در حل مسئله به خوبي عمل كنند و اغلب از نياز هاي خود مي گذرند(شاطر دلال يزدي ،1390).

 

نظريه هاي مختلف در مورد دلبستگي

 

الف- نظريه تحليل رواني

 

زيربناي دلبستگي، در واقع همان مبحث روابط موضوعي است كه در تحليل رواني مطرح شده است. بالبي نظريه هاي روان پريشي ارتباط مادر ـ كودك را بر حسب بينش جديدي از ادبيات كردار شناسي بازسازماندهي كرد. بنابر اين نظريه دلبستگي هنوز در بسياري از فرضيه هاي اساسي خود با برخي از نظريه هاي روان پريشي در مورد روابط بين شخصي مشترك است. نظريه هاي روان پريشي معمولاً تحت عنوان نظريه هاي روابط موضوعي شناخته شده اند، به نقش اساسي خود و « تجسم موضوع» در هدايت روابط صميمي انسان علاقمند هستند. پايه اين نظريه ها تجسم « خود »و « والدين» است كه در دوران كودكي، تحول يافته و در روابط نزديك آينده فرد اثر مي گذارند.

 

روان تحليل گران معتقدند كه نخستين روابط كودك، پايداري شخصيت را تشكيل مي دهد. اگر چه روان تحليل گران در اين عقيده كه در حدود 12 ماهگي تقريباً همه كودكان به سمت يك پيوند قوي با مادر تحول مي يابند، توافق دارند، اما درباره ماهيت و منشاء اين ارتباط با يكديگر توافق ندارند. از ادبيات تحليل رواني دو نظريه مهم در باره اهميت و منشاء پيوند كودك با مادر مي توان اقتباس كرد:

 

1-   كودك داراي نيازهاي جسماني مخصوصاً نياز به غذا و احساس گرما است كه بايد ارضا شود. به همين دليل او به مادر علاقه مند شده و به او دلبسته مي شود زيرا مادر عامل ارضاي نيازهاي ضروري او است. كودك به زودي يادمي گيرد كه مادر منشاء ارضا و خشنودي است. بالبي اين نظريه را نظريه كشاننده ثانوي مي نامد( بالبي 1969 به نقل از غفوري)

 

2- در كودك يك آمادگي دروني براي ارتباط دادن با يك پستان اضافي، مكيدن و تصاحب آن وجود دارد ، در اين مرحله كودك ياد مي گيرد كه به آن پستان دلبسته شود، در آنجا مادري وجود دارد و بنابراين به او نيز مرتبط و وابسته مي شود. بنابراين بر طبق نظريه فرويد نيازي كه كودك به ارضاي دهاني از طريق مكيدن دارد، موجب مي شود كه او به پستان ارضا كننده مادر و در نهايت به خود مادر نيز دلبستگي پيدا كند(بالبي،1969).

 

به طور خلاصه نظريه تحليل رواني، دلبستگي را محصول طبيعي مرحله دهاني تحول مي داند، اگر طي ماه هاي اوليه زندگي كودك ، كشاننده هاي دهاني ، نهاد ، به طور مرتب و منظم ارضاء شوند، اين انتظار در كودك ايجاد مي شود كه نيازها قابل ارضا هستند و درماندگي ناشي از عدم ارضاي نيازها براي مدت طولاني، ادامه نمي يابد( فوگل،1997، به نقل از اكبري ، 1390).

 

 

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش روانشناسي در مورد سبك هاي دلبستگي , مباني نظري و پيشينه پژوهش روانشناسي در مورد سبك هاي دلبستگي

دانلود فايل مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي,مرجع فايل آنلاين

۲۰ بازديد

برچسب ها : دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي , دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي , دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي , دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي , دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي , دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي , دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي

در 45 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع رضايت شغلي

 

سير تاريخي رضايت شغلي

از دهة 1920 تاكنون، رضايت شغلي به گونة وسيعي مورد بررسي قرار گرفته و نظريه هاي متعددي دربارة آن ارائه شده است. تنوع رويكردها و نظريه هاي مربوط به رضايت شغلي را مي توان ناشي از سه ديدگاه يا حركت اساسي دانست كه در دهه هاي 1920 و 1930 شكل گرفت و بيش از هر چيز مفهوم رضايت شغلي را تحت تأثير قرار داد:

1. نهضت روابط انساني: نظريه پردازان ديدگاه روابط انساني در مطرح كردن رضايت شغلي نقش بسزايي داشته اند. اين نهضت در دهة 1930 پاي گرفت كه به رويداد بزرگي برمي گردد كه در مطالعات هاثورن[1] معروف است . اين رويداد عبارت بود از مجموعه آزمايش هايي كه در كارخانة هاثورن وابسته به شركت اثر اين بررسي تا حدي بود كه آن را نقطة عطف حركت روابط انساني الكتريكي غربي در شيكاگو انجام گرفت در مديريت مي دانند. نظريه پردازان اين مكتب با پژوهش هاي خود نشان دادند كه كارگر خوشحال، كارگري سودآور است و رضايت شغلي بيش از هر چيز تحت تأثير نقش گروه هاي كاري و سرپرستان است.

 

2. اتحاديه هاي كارگري: تعارض ها و درگيري هاي فراگير بين مديران كارخانه ها و مراكز توليدي و صنعتي با كارگران و سرانجام رشد اتحاديه گرايي، تأثير زيادي در بررسي مقولة رضايت شغلي داشت. در سال 1932نخستين پژوهش مربوط به رضايت شغلي منتشر شد. علاوه برآن، مديران نيز به عنوان بخشي از برنامه هاي بلندمدت خود، شروع به استخدام روانشناسان كردند تا با زمينه يابي و افزايش رضايت شغلي، از ايجاد اتحاديه ها جلوگيري كنند. در اواخر دهة 1930 ، اين روند سبب شد كه جامعة مطالعات روانشناختي مسائل اجتماعي در آمريكا، كتابي در زمينة انديشه هاي روانشناختي مسائل كارگري منتشر كند.

 

3. ديدگاه رشد يا ماهيت كار: بسياري از صاحب نظران رشته هاي مديريت و روانشناسي، بر پاية پژوهش هاي متعدد دريافتند كه فهم رفتار در محيط كار، مستلزم چيزي بيش از مطالعة خصوصيات افراد و سپس متناسب ساختن آن با يك سازمان است. ازاين رو سازمان ها، بايد راه تحول و دگرگوني را در پيش گيرند و عقايد تاز هاي نسبت به مفاهيم موقعيت كار، رضايت شغلي و مانند آن پديد آيد. نياز به اين تحول، هم در زمينه هاي فردي و هم در زمينه هاي سازماني احساس مي شد كه سرانجام سبب شد ديدگاه هاي روشنفكرانة ناشي از مديريت، روانشناسي اجتماعي و جامعه شناسي، بر مفاهيم سنتي گذشته غلبه كند. ازاين رو اهميت نظامهاي مديريتي، تأثير رفتاري و نگرشي سازمان ها و نيز تكامل آن با فرايندهاي اجتماعي و رواني بيش از پيش مشخص شد و اين حقيقت پذيرفته شد كه سلامت و موفقيت كساني كه به اين سازما نها متكي اند، به سلامت و موفقيت آنها وابسته است و موفقيت و رضايت در كار، اغلب براي عزت نفس و سلامت رواني اشخاص ضروري به حساب مي آيد. بيشتر حركت هاي صورت گرفته در اين زمينه، مانند نهضت آزادي زنان و خواست مردان براي بررسي مجدد مشاغل و فني ساختن آنها، شواهدي بر درستي اين ادعاست (كورمن[2]،ترجمه فارسي، 1384).

 

با بررسي اين سه ديدگاه مشخص مي شود كه دربارة مفهوم رضايت شغلي و عوامل ايجاد آن، اتفاق نظر وجود ندارد و نظريه هاي گوناگوني در زمينة رضايت شغلي وجود دارد. به اعتقاد رولينسون [3]، برادفيلد[4] و ادواردز[5] ، مرور پيشينة مطالعاتي و پژوهشي رضايت شغلي نشان مي دهد كه بيشتر صاحب نظران و نظريه پردازان، به طوركلي اين مفهوم را از دو ديدگاه نگرشي و انگيزشي مورد بررسي قرار داده اند. براي مثال هلريگل[6] ، اسلوكام [7]و وودمن[8] ، رضايت شغلي را بازخورد عمومي فرد نسبت به شغل يا حرفة خويش تعريف مي كنند، درحالي كه برخي ديگر مانند لوكه[9] ، رضايت شغلي را، حالت هيجاني لذت بخش يا مثبتي تعريف مي كنند كه ناشي از ارزيابي شغلي يا تجربه هاي شغلي فرد است (سپهري، 1383).

 

...

 

2-5 پيشينه تحقيقات انجام شده در داخل و خارج كشور

 

چك[1] وهمكاران(1986) درتحقيق خود دريافتند افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي در مقايسه با افراد غيرمضطرب، ديدگا ه هاي منفي تري راجع به خود دارند.

 

واترز و مور (2002)، نيز در پژوهشي كه با هدف سنجش رابطۀ سه فاكتور (محروميت مادي، نقش هاي مختلف و حمايت اجتماعي با عزت نفس بيكاران) انجام دادند به نتايج مهمي رسيدند. جمعيت نمونۀ اين مطالعه را 731 نفر از زنان و مرداني تشكيل دادند كه به تازگي به استخدام مركزي دولتي در استراليا درآمده بودند. 15 درصد واريانس و تغييرات عزت نفس پاسخگويان را اين متغيرها توضيح دادند. ارقام نشان داد محروميت هاي اجتماعي در هردو جنس زن و مرد با عزت نفس رابطۀ منفي دارد. زناني نيز كه هم زمان عهده دار نقش هاي بيشتري بودند، عزت نفس بالاتري داشتند. ازطرف ديگر، اين پژوهش نشان داد در هردو جنس، ميزان بالاي حمايت اجتماعي با عزت نفس رابطۀ مثبتي دارد كه به ويژه دربارۀ زنان صادق بوده است.پرتو عين الدين (1387)، در رساله اش با عنوان«حمايت اجتماعي ادراك شده،حرمت خود ،عزت نفس و افسردگي در دانش آموزان دورۀ متوسطۀ شهر تهران»،دانش آموزان شاغل به تحصيل در پايه هاي اول، دوم و سوم دبيرستان هاي دولتي شهر تهران را با استفاده از روش تصادفي چندمرحله اي انتخاب و سه مقياس حمايت اجتماعي ادراك شده،حرمت خود و افسردگي را به صورت گروهي دربارۀ آن ها اجرا كرد. نتايج اين تحقيق حاكي است حمايت اجتماعي و سن با عزت نفس و عزت نفس با افسردگي رابطۀ معني داري دارد.

 

 

 

[1] -Cheek

 

1. Hawthorne .

 

2. Korman .

 

1. Rollinson .

 

2. Broadfield .

 

3. Edwards .

 

4. Herrigel .

 

5. Slocum .

 

6. Woodman .

 

7. Locke .

 

خريد

ساير محصولات ويژه

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي M...

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

دانلود فايل مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب

۲۵ بازديد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب , مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب, مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب, مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب, مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب, مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب, مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب

 

در 35 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب

استرس

در زندگي اجتماعي امروزي، فشار رواني يا استرس[1] امري اجتناب‌ناپذير است. محروميت نا ناكامي و تعارض، كم و بيش در زندگي همه اتفاق مي‌افتد. استرس امروزه موضوعي است كه مورد توجه دانشمندان تمام رشته‌ها قرار گرفته است. پزشكان، روانپزشكان، فيزيولوژيست زيست‌شناسان، هر كدام جنبه‌هايي از مسايل مربوط به آن را بررسي مي‌كنند. به طوري كه در فرهنگ آكسفورد بيان شده است. استفاده از واژه استرس حداقل به آغاز قرن 14 برمي‌گردد كه در معاني مختلف به كار گرفته شده است. گاهي به معني نيرو، فشار فيزيكي، فشار رواني يا كوشش زياد به كار رفته است و زماني به معني يك حالت استيصال كاربرد داشته است (فيورستين، ليبل و كلارماير[2]، 1987).

همانطور كه بيان گرديد فشار رواني امروزه يكي از مهم‌ترين موضوعات و مفاهيم روانشناختي است كه اهميت زيادي در آسيب شناسي رواني و روانشناسي سلامت دارد. اين واژه از فيزيك وارد روانشناسي شده و ابتدا مفهومي فيزيكي، سپس محيطي و اجتماعي و نهايتا روان شناختي پيدا كرده است. (علي‌پور، نور بالا، 1383).

نخستين بررسي‌هاي عمده در زمينه استرس در حوزه دانش پزشكي انجام شده است. در اثري از كلودبرنارد[3] متعلق به سال 1860 چنين اظهار شده است كه به رغم تغييراتي كه در محيط خارجي فرد رخ مي‌دهد، دستگاه داخلي بدن بايد پيوسته در وضعيت مطلوبي بماند. بعدها در اواسط قرن 19، معناي استرس گسترش يافت و به عنوان تنش بر روي اعضاي بدن يا نيروي ذهني مطرح گرديد. در سال 1935 «والتركلانن[4]» نظريه برنارد را تكامل بخشيد و در قالب مفهوم تازه‌اي به نام همئوستاري[5] به آن اشاره كرد. (رأس والتماير[6]،1998).

وي در تلاش براي آماده كردن يك الگوي زيستي براي هيجان بر نقش سيم عصبي مركزي تأكيد كرد و هيجان را با توجه به تغييرات زيست شيميايي و فعاليت‌هاي سيسستم اعصاب مركزي توجيه نمود. گرانش كلانن به تبيين زيستي پديده هيجان ما الگوي معروفي را شكل داد كه به الگوي واكنش «جنگ يا گريز[7]» مشهور شد.

بيشترين پژوهش و بررسي را در اين زمينه «هانس سليه» پزشك معروف اتريشي در سال 1956 انجام داده است. به همين دليل نيز پدر استرس ناميده شده است.

وي را مي‌توان نخستين فردي دانست كه استرس را به عنوان پديده تازه در نوع خود به طور كامل شرح داده است. زماني كه وي دانشجوي پزشكي دانشگاه پراك بود به «نشانگلان عمومي بيماري» به عنوان يك پاسخ نامعين ارگانيزم نسبت به بيماري توجه كرد و آثار عوامل مزاحم مانند ضربه‌ها، سوختگي‌ها، اشعه ايكس، سرما و ... را مورد بررسي قرارداد و در مقاله‌اي كه در سال 1936 منتشر كرد به توصيف مجموعه پاسخ‌هاي نامعيني پرداخت كه بر اثر هر نوع عامل مهاجم جسماني در ارگانيزم بروز مي‌كرد و آنچه را كردد نشانگلان عمومي سازش» مي‌ناميد مشخص نمود. وي بين سال‌هاي 1946-1950 فرضيه‌اي ارائه داد كه بر اساس آن، بيماري‌هاي موسوم به بيماري‌هاي سازشي مي‌توانند ناشي از واكنش‌هاي سازشي نابهنجار در برابر استرس باشد. (استورا[8]، 1984).

وي در اواسط قرن بيستم گام مهم ديگري در تبيين مفهوم استرس برداشت. او معتقد بود كه بدن با مجموعه‌اي از فرايندهاي نامشخص، در مقابل عوامل استرس‌زا واكنش نشان مي‌دهد كه وي آنها را «نشانه‌هاي انطباق عمومي[9]» ناميد. نزديك به يك صد سال است كه مفهوم استرس به بررسي درآمده است. پژوهش‌هايي كه در اين فاصله انجام شده‌اند و نظريه‌هايي از آنها استخراج گرديده‌اند (راس والتماير،1998)

 


[1] - Stress

[2] - feeresting & lyber & cazmayer

[3] - cloud bernard

[4] - connon

[5] - Homeostasis

[6] - The fight or fight system

[7] - Hons selye

[8] - Stora

[9] - General adaptation syndrome (GAS)

 

 

خريد

ساير محصولات ويژه

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي M...

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

فايل مباني نظري پايان نامه روانشناسي تربيتي با موضوع اختلال اضطراب و هراس اجتماعي

۲۰ بازديد

برچسب ها : دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي تربيتي با موضوع اختلال اضطراب و هراس اجتماعي , دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي تربيتي با موضوع اختلال اضطراب و هراس اجتماعي, دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي تربيتي با موضوع اختلال اضطراب و هراس اجتماعي, دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي تربيتي با موضوع اختلال اضطراب و هراس اجتماعي, دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي تربيتي با موضوع اختلال اضطراب و هراس اجتماعي, دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي تربيتي با موضوع اختلال اضطراب و هراس اجتماعي

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي تربيتي با موضوع اختلال اضطراب و هراس اجتماعي

 

در 55 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اختلال اضطراب و هراس اجتماعي

تاريخچه اختلال هاي اضطرابي

تا سالهاي اخير، اختلال هاي اضطرابي در مقوله روان آزردگي ها قرار گرفته بود. در خلال قرن نوزدهم، كساني را كه به رغم سلامت ظاهري جسماني، داراي رفتارهاي انعطاف ناپذير و خود-تخريب گر بودند را به عنوان" روان آزرده" متمايز مي كردند. سپس در جريان سالهاي پاياني قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم، ديدگاه ها مبتني بر پديدآيي زيست شناختي روان آزدگي جاي خود را به ديدگاه هاي فرويدي مبتني بر پديدآيي روانشناختي اين اختلال، داد. فرويد بر اين نكته تاكيد كرد كه روان آزردگي از علل جسماني ناشي نمي شود، بلكه ريشه در اضطراب دارد( دادستان،57:1387). واژه اضطراب ترجمه واژه “angst”است كه فرويد آن را براي تركيبي از برانگيختگي فيزيولوژيكي و عاطفه منفي به كار برد. او اضطراب نوروتيك را تظاهري از تعارضات ناخودآگاه تلقي مي كرد(كنرلي،27:1382). بعدها نظريه پردازان يادگيري اظهار كردند كه اضطراب، يك صفت يا خصوصيت شخصيت نيست، بلكه از طريق يادگيري كلاسيك[1]، عامل[2]، يا جانشيني[3] كسب مي شود و مي تواند در نتيجه خطر محيط واقعي يا خطري خيالي پديد آيد ( سادوك و سادوك،171:1388). بديهي است اين عقايد با هم ناهمساز نيستند. اگرچه اضطراب مي تواند بازتابي از حالت هاي دروني نظير نگراني هاي كلي باشد، اما معمولا با رويدادهاي استرس زا نيز همراه است و به نظر مي رسد برخي از افراد نسبت به آن آسيب پذيرتر از ديگران باشند(كنرلي،27:1382). انتشار سومين ويرايش راهنماي تشخيصي و آماري اختلال هاي رواني(DSM-3) در سال 1980، عصر جديدي براي مفهوم سازي اختلال هاي اضطرابي و هراس بوده است، در گذشته اين اختلال ها در مقوله روان آزردگي ها كه شامل نوروزهاي اضطراب، هراس و وسواسي جبري بوده است؛ جاي مي گرفتند. طبقه بندي DSM-4 از اختلال هاي رواني شامل اختلال وحشت زدگي با يا بدون گذرهراسي، گذرهراسي با يا بدون اختلال وحشت زدگي، هراس اجتماعي، هراس خاص، اختلال وسواسي-جبري، اختلال فشار رواني پس از سانحه، اختلال فشار رواني حاد[4]، اختلال اضطراب منتشر مي باشد. در اين بخش اختلال هاي اضطرابي تغييرات بسياري را داشته اند. تغييرات قابل توجه در اين زمينه شامل اين موارد مي شود: 1) جايگزيني روان آزردگي اضطراب با اختلال وحشت زدگي و اختلال اضطراب منتشر 2) تقسيم كردن روان آزردگي هراس به گذرهراسي، هراس اجتماعي و انواع مختلف هراس خاص 3) شمول مقوله جديد اختلال فشار رواني پس از سانحه و سپس اختلال فشار رواني حاد( شيير[5] و همكاران، 2007).

2-2-2 تعريف اضطراب و اختلال هاي اضطرابي

اضطراب مفهومي است كه تعاريف بسياري براي آن آورده شده است. در يك جمع بندي كلي مي توان اضطراب را به عنوان يك علامت هشدار دهنده و احساسي رنج آور در نظر گرفت كه با پاسخ بدني[6]، هيجاني، و رفتاري به خطر قريب الوقوع دريافت شده، همراه است و فرد را براي مقابله آماده مي سازد(دادستان، 61:1387؛ سادوك و سادوك، 165:1388؛ سووينسون[7]، 2006). بنابر اين تعريف مي توان بين اضطراب و ترس[8] تمايز قايل شد به طوري كه ترس واكنش به تهديدي معلوم، خارجي و از نظر منشا بدون تعارض است. در حالي كه اضطراب واكنش در برابر خطري نامعلوم، خارجي و از نظر منشا داراي تعارض است( دادستان، 61:1387؛ سادوك و سادوك، 165:1388). سابقا، اين دو حالت با هم، هم پوشاني داشته است، اما آنها از اين جهت از هم متمايز مي شوند كه ترس اغلب با موجي از برانگيختگي خودمختار كه لازمه جنگ و گريز، افكار خطر قريب الوقوع، و رفتارهاي گريز است، همراه مي باشد و اضطراب اغلب با تنش عضلاني و گوش به زنگي براي خطر آينده و رفتارهاي هشياري و رفتارهاي محتاطانه و اجتنابي، همراه است(DSM-5،2013).

هر شخصي در زندگي خود اضطراب را به عنوان يك هيجان بهنجار، تجربه مي كند. اضطراب جهت كمك كردن به شخص براي اجتناب از موقعيت هاي خطرناك و حل مسايل روزمره كاملا مفيد است. در بسياري از موارد اضطراب با حل موقعيت ها، از بين مي رود(ريولي[9] و همكاران، 2010). در افراد سالم، اضطراب نقش مهمي را در عملكرد سازگارانه و محافظتي در طول تحول بازي مي كند( لابلارت[10] و همكاران، 1999). اضطراب يك احساس منتشر، بسيار ناخوشايند، مبهم و دلواپسي است كه اغلب ممكن است با علايمي همچون بي خوابي، سردرد، دردهاي مبهم، سرگيجه و حالت تهوع، مشكلات معده اي و يا ديگر علايم جسماني؛ بروز پيدا كند. همچنين مشكلاتي از قبيل فقدان تمركز، خستگي، و كاهش عملكرد موثر در انجام وظايف، نيز ممكن است با اضطراب همراه شود(سووينسون، 2006؛ سادوك و سادوك، 165:1388). اضطراب هاي روزانه معمولا به صورت موقعيتي، با شدت متوسط و در مدت كوتاهي است.


[1]- classical learning

[2] - operant

[3] - vicarious

[4]- acute stress disorder

[5]- Shear

[6]- physical

[7] -Swinson

[8]- fear

[9] - Reavley

[10]-Labellarte

 

 

خريد

ساير محصولات ويژه

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي M...

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

دانلود فايل مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه,مرجع فايل آنلاين

۲۰ بازديد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه , مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه, مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه, مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه, مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه, مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه, مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه

در 36 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع احساس تعلق به مدرسه

 

احساس تعلق

قبل از پرداختن به مفهوم احساس تعلق به مدرسه بايد به مفهوم مهم­تر و كلي­تري احساس تعلق اجتماعي پرداخت. انسان طبيعتاً مخلوقي اجتماعي است و از اين لحاظ تثبيت شده است، نه اينكه از روي عادت، اجتماعي شده باشد، پس نمي­تواند در حالت جدا از بستر اجتماعي شناخته شود. ما در خانواده و جامعه به دنبال جايگاهي هستيم تا نيازهاي اساسي خود را به امنيت، پذيرش، و شايستگي ارضا كنيم. بسياري از مشكلاتي كه تجربه مي­كنيم به ترس از پذيرفته نشدن در گروههايي كه براي آنها ارزش قايليم مربوط مي­شوند. تعلق اجتماعي ظاهرا يك مفهوم واحد نيست بلكه مجموعه اي از احساسات و رفتارهاست كه اكتسابي بوده و در كودكي تحت تاثير تربيت خانوادگي و آموزشهاي والديني قرار دارد. از طريق بررسي چگونگي برخورد فرد با ديگران و نوع عضويت فرد در جامعه مي توان شخصيت فرد را ارزشيابي كرد. تعلق اجتماعي[1] در نوع احساسات ما نسبت به ديگران و روابط با آنها تأثير بسزايي دارد و بشاشيت و جذابيت ما تا حد زيادي از همين تعلق اجتماعي متأثر است (آدلر[2]، 1959).

تعلق اجتماعي باعث كمك مداوم فرد به جامعه مي شود تا جامعه سريعتر رشد كند و به هدفهاي خود بيشتر نزديك شود. به عبارت ديگر تعلق اجتماعي، احساس نياز به پذيرفته شدن در يك گروه است به اين اميد كه به فرد كمك شود تا بتواند بر ضعفهاي طبيعي خود در يك قالب اجتماعي غلبه كند. انسان از اولين روز تولدش در يك زمينه اجتماعي خاص قرار مي گيرد و دائما با شبكه اي از روابط اجتماعي متقابل سروكار دارد كه فرد تحت تأثير اين شبكه افكار، احساسات، رفتار و هيجاناتش شكل مي گيرد.

رشد و پرورش تعلق اجتماعي، باعث افزايش عزت نفس، سازگاري با محيط بيروني، داشتن ارتياط سازنده با ديگران، عضويت فعال در گروههاي اجتماعي، افزايش آگاهي، قبول مسئوليت شخصي، رفتار مبتني بر طيب خاطر و داشتن علاقه و صميميت در رابطه با ديگران مي شود، كه اينها خود بر سلامت رواني دلالت دارند.

بنابراين مي­توان گفت كه تعلق خاطر به جامعه به عنوان حسي بالنده ميان مردمي كه از منافع و سرنوشت مشترك برخوردارند بسيار حياتي است و وجود جامعه متضمن علاقه و وابستگي و وفاداري افراد به آن و احساس پيوستگي به رماي، كلي است (پوليوي ، 2000). اين همان پاسخ عاطفي نسبت به (ماي) بزرگ‌تر است كه تجلي عيني آن اين است كه فرد خود را جزئي از (ماي) بزرگ‌تر و جامعه را خانه خود مي‌داند، به عبارتي اين احساس تعلق اجتماعي است كه ريشه تفاوت يك فرد از يك جامعه با افرااد جوامع ديگر است و آنچه اساس تمييز يك ايراني از غير ايراني مي‌شود، همين است؛ چرا كه در هويت‌يابي ملي، مردم يك جامعه در اين احساس با هم اشتراك دارند و به هم پيوند مي‌خورند.

از نظر ماركوسكي ولاوور، وابستگي احساسي موجب تقويت و تثبيت همبستگي گروهي مي‌شود، زيرا حس تعلق گروهي، به عنوان عنصر اساسي و سازنده گروه، زمينه پيوند اعضاي گروه و در نتيجه پويايي گروهي را تضمين مي‌كند (هومانس، 1972). به نقل از هومانس[3] از آنجا كه حس تعلق گروهي به كنش اجتماعي افراد جهت مي‌دهد، مسير دوام و توسعه گروه را نيز هموار مي‌كند و از اين دو، هرگونه تضعيف آن موجب تضعيف بنيان‌هاي اجتماعي گروه مي‌شود. از آنجا كه كلي‌ترين (مايي) كه فرد به آن تعلق دارد جامعه است، احساس تعلق نسبت به اين (ما) شرط بقا و پويايي زندگي اجتماعي است. (رفيع‌پور،1377)

 


[1] - Social belonging

[2] - Alfered Adler

[3] - Homans

 

خريد


ساير محصولات ويژه

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي M...

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

دانلود مستقيم فصل دوم پايان نامه ارشد درباره وابستگي به مواد,مرجع فايل آنلاين

۲۱ بازديد

فصل دوم پايان نامه ارشد درباره وابستگي به مواد

برچسب ها : فصل دوم پايان نامه ارشد درباره وابستگي به مواد , فصل دوم پايان ارشد درباره وابستگي به مواد, فصل دوم پايان ارشد درباره وابستگي به مواد, فصل دوم پايان ارشد درباره وابستگي به مواد, فصل دوم پايان ارشد درباره وابستگي به مواد, فصل دوم پايان ارشد درباره وابستگي به مواد

 

توضيحات دانلود

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

فصل دوم پايان نامه ارشد درباره وابستگي به مواد

در 30 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع وابستگي به مواد

 

مفهوم وابستگي به مواد (اعتياد)

اعتياد به مواد مخدر به عنوان يك اختلال روان‌پزشكي به ابعاد زيست‌شناختي روان‌شناختي اجتماعي و معنوي يكي از مشكلات عصر حاضر است اعتياد[1] معمولاً به مجموعه وابستگي فيزيكي و رواني اطلاق مي‌شود ولي در مجموع مفهومي مبهم دارد(بلوم[2] ،1984 (اعتياد عبارتست از وابستگي به موادي كه تكرار مصرف آن با كميت محض و در زمان‌هاي معين از نظر مصرف كننده ضروري بود و داراي ويژگي‌هاي زير است:

ايجاد وابستگي جسماني فيزيولوژيكي

ايجاد وابستگي فكري روان‌شناختي

پيدايش پديده تحمل[3] در بدن نسبت به مواد مصرفي

به دست آوردن ماده مورد نياز به هر شكل و طريق ممكن

تأثير مخرب بر مصرف كننده خانواده و اجتماع

سازمان بهداشت جهاني[4] الگوي خود را در تدوين مفاهيم ((نشانگان وابستگي))قرار داده است كه به تدريج جايگزين اصطلاح اعتياد شده است در سال ٬1964 سازمان بهداشت جهاني به اين نتيجه رسيد كه اعتياد ديگر اصطلاح علمي نيست و و اصطلاح ((وابستگي به مواد[5])) را جايگزين آن كرد علي‌رغم پيشنهاد اصطلاح وابستگي دارويي كلمه اعتياد هنوز هم در بين مردم رايج است .

در DSM-IV، كه يك نظام پنج محوري است در محور اول سوءمصرف و بوابستگي به مواد و علائم باليني آن‌ها توضيح داده مي‌شود به علاوه 11 دسته از مواد روان گردان سوءمصرف و وابستگي به همراه دارند كه عبارتند از:

الكل، مواد حشيش، كوكائين، داروهاي توهم زا، مواد استنشاقي ، نيكوتين، كافئين ،آمفتامين ها ،فن سيكليدين، داروهاي آرامش‌بخش، خواب آور و نيز ضد اضطراب ها.

در جديدترين تعريف وابستگي به مواد انجمن روان‌پزشكي آمريكا و معتقد است كه وابستگي به مواد به مجموعه‌اي از علايم شناختي، رفتاري، روان‌شناختي و فيزيولوژيكي گفته مي‌شود كه براساس آن فرد عليرغم وجود اختلالات وابسته به مواد همچنان به مصرف آن ادامه مي‌دهد و معمولاً منجر به بروز پديده تحمل ،محروميت و الگوي رفتار مصرف اجباري در شخص مي‌شود.

طبق DSM-IV-TR مصرف يك ماده زماني سوء مصرف قلمداد مي‌شود كه :

مصرف مواد دست كم براي مدتي يك ماه دوام داشته باشد

موجب بروز مشكلات اجتماعي شغلي روان‌شناختي يا جسماني فرد شود

به‌طوركلي تأثيرات گوناگون ناشي از وابستگي به مواد عبارتند از :

الف )احساس اجباري و غيرقابل كنترل بودن براي مصرف مواد

ب) تلاش و تمايل شخص به مصرف مواد

ج) الگوي نسبتاً پايدار براي مصرف مواد

د)بروز علائم سازگاري يا انطباق عصبي كه شامل نشانه‌هايي چون پديده تحمل و ترك مي‌باشد

هـ) اهميت و غلبه ي رفتار مصرف دارو نسبت به بقيه رفتارهاي شخص كه زماني بيشتر در اولويت بوده و گرايش به بازگشت به سوي مصرف مواد پس از يك دوره پرهيز.

بر اساس تعاريف بالا عليرغم آنكه پديده هاي تحمل و محروميت دو ملاك باارزش‌ در تشخيص وابستگي به مواد مي‌باشند اما وجود چنين پديده‌هايي براي تشخيص كافي و لازم نمي‌باشد به واقع براي تشخيص صحيح‌تر بايد به الگوي مصرف اجباري به عنوان سومين ملاك توجه كرد.

 


[1] Addication

[2] blum

[3] Tolerence

[4] World bealth organization

[5] Drug dependence

 

خريد

ساير محصولات ويژه

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي M...

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

دانلود فايل فصل دوم پايان نامه روانشناسي درباره سازگاري اجتماعي,مرجع فايل آنلاين

۲۵ بازديد

فصل دوم پايان نامه روانشناسي درباره سازگاري اجتماعي

برچسب ها : فصل دوم پايان نامه روانشناسي درباره سازگاري اجتماعي , فصل دوم پايان نامه روانشناسي درباره سازگاري اجتماعي, فصل دوم پايان نامه روانشناسي درباره سازگاري اجتماعي, فصل دوم پايان نامه روانشناسي درباره سازگاري اجتماعي, فصل دوم پايان نامه روانشناسي درباره سازگاري اجتماعي

 

توضيحات دانلود

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

فصل دوم پايان نامه روانشناسي درباره سازگاري اجتماعي

در 48 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع سازگاري اجتماعي

 

واژه «سازگاري» در لغت نامه دهخدا به معناي موافقت در كار، حسن سلوك، و... به كار رفته است. مفهوم سازگاري از واژه انطباق در زيست شناسي گرفته شده كه يكي از پايه‌هاي نظريه تكامل داروين(1895)، است و به ساختارهاي بيولوژيكي و فرايندهايي كه زنده ماندن انواع را تسهيل مي كند، اشاره دارد. در اين مفهوم سازگاري به انسان محدود نمي‌شود و حيوانات و نباتات را نيز در بر مي گيرد. روان شناسان مفهوم بيولوژيكي انطباق را از نظريه داروين اقتباس كرده و آن را به جهت تاكيد بر تلاش‌هاي فرد براي پيش رفتن و زنده ماندن در محيط‌هاي اجتماعي و فيزيكي خود، به مفهوم سازگاري تغيير داده اند (لازاروس[1]، 1976 به نقل از قابل نژاد سردرودي، 1391).

سازگاري يك ساختار فيزيولوژيكي يا كالبد شناختي، يك فرايند زيست شناختي، يا يك الگوي رفتاري است كه در طول تاريخ به بقا و توليد مثل كمك كرده است. سازگاري از راه انتخاب طبيعي به وجود مي‌آيد و بايد قابل انتقال از راه توارث باشد (هرگنان و السون[2]، 1934).

سازگاري در قاموس روان شناسي عبارت است از رابطه اي كه هرارگانيسم با توجه به محيطش، با محيط برقرار مي كند. اين اصطلاح معمولا به سازگاري روان شناختي يا اجتماعي اشاره دارد و با اشاره به معناي ضمني مثبت آن، يعني فرد خوب سازگاري يافته. اين اصطلاح وقتي به كار گرفته مي‌شود كه فرد در يك فرايند مستمر و پر مايه براي ابراز استعدادهاي خود و واكنش نسبت به محيط و در عين حال در جهت تغيير آن به گونه اي مؤثر و سالم، درگير است. از طرفي اين واژه به يك حالت تعادل كامل بين ارگانيسم و محيط اشاره دارد؛ حالتي كه در آن نيازها ارضا شده اند و عملكردهاي ارگانيسمي به آساني تحقق مي يابند. از اين واژه يك اشاره ضمني ظريف و منفي نيز استنباط مي‌شود، اين معني، هم پوشي معنايي را با تعبير هم رنگ شدن، انعكاس مي دهد ؛ به اين معني كه فرد از خلاقيت و ابتكار عمل شخصي دست مي كشد (هرگنان و السون، 1934).

پياژه در رابطه با سازگاري موجود زنده با محيط اين گونه آورده است: سازگاري كودك در دنيا فقط از تركيب دو شيوه تعامل جاندار با محيط اطراف كه همان جذب و انطباق است صورت مي گيرد. هر دوي اين اصطلاحات زيستي هستند كه سازگاري را تعريف مي كنند. جذب شامل دادن پاسخ از قبل فرا گرفته شده است و انطباق تغيير پاسخ است (مك دولاند[3]، 2001 به نقل از قابل نژاد سردرودي، 1391).

به نظر پرلز انسان سه مرحله‌ي اجتماعي، رواني، جسماني دارد و در مرحله‌ي اجتماعي كه چندي پس از تولد آغاز مي شود به وسيله‌ي آگاهي و توجه به ديگران به خصوص والدين مشخص مي شود و انسان بايد اين3 مرحله را پشت سر بگذارد و به بودن برسد. در اين فرايند فرد درباره‌ي تفاوت‌ها، ارتباط‌ها، تماس‌ها و وجوه تمايزش چيزهايي فرا مي گيرد، اين فرايند تعامل و يادگيري، سازگاري ناميده مي شود (شفيع آبادي و ناصري، 1377).

سازگاري عبارت است از پيشرفت در ادراك خودمان و ديگران، رفتارها، افكار و احساساتي كه براي رشد مناسب لازم است و موجب مي‌شود روش‌هاي سازگاري مورد نياز براي تغييرات محيطي بروز كند (پمپ، 1990؛ شهسواري، 1382).

سازگاري و هماهنگ شدن با خود و با محيط پيرامون خود براي هر موجود زنده يك ضرورت حياتي است. تلاش روزمره همه آدميان نيز عموماً بر محور همين سازگاري دور مي‏زند. هر انساني، هوشيارانه يا ناهشيارانه مي‏كوشد نيازهاي متنوع و متغير و گاه متعارض خود را در محيطي كه در آن زندگي مي‏كند، برآورده سازد. اين نيازهاي فطري[4] و اكتسابي به مثابه نيرويي پر فشار آدمي را بر مي‏انگيزانند و در جهت تأمين نيازها و بازيابي تعادل و آرامش بر هم خورده به حركت در مي‏آورند (والي‌پور، 1360).

...

ناسازگاري مي‌تواند جزئي يا كلي باشد. ناسازگاري جزئي مربوط به برخي از جنبه‏هاي شخصيت و رفتار فرد است. ولي ناسازگاري كلي مجموعة فرايندهاي اجتماعي شدن فرد را به مخاطره مي‏اندازد. پس مي‏بايست ناسازگاري به معناي خاص را از ناسازگاري به علت عدم استعداد براي نگهداري يك موقعيت سازش يافته متمايز دانست.

در سازگاري با محيط دروني، هدف اين است كه تنش‏هايي كه سلامت و تعادل فرد را مورد تهديد قرار مي‏دهد، كاهش يابد. اما براي كاهش اين تنش‏ها برآوردن توقعات محيط بيروني كافي نيست. ممكن است رفتار يك فرد منحرف با واقعيت دروني خود سازگاري يافته باشد، بدون اينكه با واقعيت اجتماعي سازگاري باشد. پس يك تعامل پويايي ميان اين دو واقعيت وجود دارد، سازگاري بيروني در واقع مستلزم درجه‏اي سازش با واقعيت دروني است (شادمان،1380).

معيارهاي معيني براي ارزيابي كفايت سازگاري يك فرد نسبت به محيط ابداع شده‏اند. براي مثال، ويژگي‏هاي زير براي ارزيابي به عنوان پيشرفت اهميت زيادي دارند.

آسودگي يا آرامش روان شناختي: يكي از ضروري‏ترين علايم ناتواني در سازگاري آن است كه احساس گناه يا ترس از بيماري و غيره در فرد شكل مي‏گيرد. تجربه كردن ناراحتي اغلب به معناي بي‏كفايتي در سازگاري روان شناختي است.

كارايي شغلي: نشانه ديگري كه شاخص مشكلات سازگاري است، ناتواني در استفادة كامل از قابليت‏هاي اجتماعي است.

نشانه‏هاي جسماني: گاهي تنها علامت سازگاري نامناسب به شكل آسيب به بافت‏هاي بدن جلوه مي‏كند. يك شخص بهنجار و داراي سازگاري خوب نبايد از نشانه‏هاي جسماني رنج بكشد....


[1] Lazarus

[2] Hergnan . &Elson

[3] Doland.M

[4] .Innate

 

خريد

ساير محصولات ويژه

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي M...

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

دانلود فايل فصل دوم پايان نامه درباره فعاليت هاي فوق برنامه در مدارس,مرجع فايل آنلاين

۲۵ بازديد

فصل دوم پايان نامه درباره فعاليت هاي فوق برنامه در مدارس

برچسب ها : فصل دوم پايان نامه درباره فعاليت هاي فوق برنامه در مدارس , فصل دوم پايان نامه درباره فعاليت هاي فوق برنامه در مدارس , فصل دوم پايان نامه درباره فعاليت هاي فوق برنامه در مدارس , فصل دوم پايان نامه درباره فعاليت هاي فوق برنامه در مدارس , فصل دوم پايان نامه درباره فعاليت هاي فوق برنامه در مدارس


فصل دوم پايان نامه درباره فعاليت هاي فوق برنامه در مدارس

 

توضيحات دانلود

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

[3]

 

خريد

ساير محصولات ويژه

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي M...

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

فايل مباني نظري پايان نامه روانشناسي سبك هاي فرزندپروري,مرجع فايل آنلاين

۲۷ بازديد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه روانشناسي سبك هاي فرزندپروري , مباني نظري پايان نامه روانشناسي سبك هاي فرزندپروري , مباني نظري پايان نامه روانشناسي سبك هاي فرزندپروري , مباني نظري پايان نامه روانشناسي سبك هاي فرزندپروري , مباني نظري پايان نامه روانشناسي سبك هاي فرزندپروري , مباني نظري پايان نامه روانشناسي سبك هاي فرزندپروري

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري پايان نامه روانشناسي سبك هاي فرزندپروري

در 41 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع سبك هاي فرزندپروري

 

2-2- راه هاي انتخاب روش هاي تربيتي

تا چند سال اخير، اكثر مطالعات مربوط به اجتماعي شدن بر اين نكته تأكيد داشت كه فنون تربيت و رفتارهاي والدين، بر رشد كودك اثر مي گذارد و به آن شكل مي دهند. اين تحقيقات نقش كودك را به عنوان عامل تعيين كننده اجتماعي شدن خود ناديده مي گرفت. اين ديدگاه در طول سال هاي اخير تحول يافته است و امروزه، شايستگي والدين را بر اساس سه عامل تعيين كننده مهم در نظر مي گيرند: مسئوليت و سلامت رواني والدين، ويژگي هاي كودك و منابع استرس و حمايت كننده كه در درون و بيرون خانواده (محيط) وارد عمل مي شوند (برنز، 2006).

2-2-1- مسئوليت و سلامت رواني والدين

تعليم و تربيت كودكان تحت تأثير شخصيت والدين آنها قرار مي گيرد. به اين ترتيب، والدين آشفته بيش از ديگران، با خطر داشتن كودكان آشفته، روبه رو خواهند بود. يكي از تحقيقات آمريكايي، كه بر روي 693 خانواده و طي يك دوره شش ساله انجام گرفت، نشان داده است كه 64% كودكاني كه اختلال هاي عاطفي نشان مي دادند، به مادراني تعلق داشتند كه داراي اختلال هاي رواني بودند. در خانواده هايي كه تنها پدر نشانه ها يا اختلال هاي عاطفي داشت47 % كودكان اختلال داشتند.72% كودكان مسأله دار، در خانواده هايي بودند كه پدر و مادر هر دو اختلال داشتند و اين درصد دو برابر اختلال رواني كودكان بود كه در خانواده هاي آنها از اين دو نوع اختلال ها وجود نداشت. پژوهشگران ديگر كشف كرده اند كه تحريك پذيري دائمي والدين مي تواند به سلامت عاطفي كودك و به رشد و توانايي هاي شناختي او آسيب برساند. مادراني كه از افسردگي رنج مي برند، در مقايسه با ديگر مادران، با فرزند خود كمتر عاطفي، كمتر خودمختار و بيشتر محافظه كارند. همچنين آنها با كودك بزرگتر خود كمتر بردبارند و بيشتر تمايل دارند كه او را تنبيه كنند. برعكس، كودكان تقريباً يك ساله اي كه والدين شاد دارند، رابطه عاطفي محكم تري با آنها برقرار مي كنند و در نتيجه به نظر مي رسد كه نسبت به بچه هايي كه والدين آنها ظاهراً شاد نيستند، امتيازهاي بيشتري بدست مي آورند (پورابراهيم و همكاران، 1390).

2-2-2- ويژگي هاي كودكان

به نظر مي رسد كه برخي متغيرها، مثل سن و جنس، خلق كودك و نوع تعليم و تربيت را كه او دريافت مي كند، تحت تأثير قرار مي دهند. پژوهشگران مشاهده كرده اند كه والدين مثل ساير بزرگسالان، وقتي در مقابل يك كودك نافرمان، منفي و خيلي شلوغ قرار مي گيرند معمولاً با رفتارهاي منفي و آمرانه واكنش نشان مي دهند (پرچم و همكاران، 1391).

2-2-3- محيط؛ منابع استرس و حمايت

والدين، زندگي خانوادگي خود را در انزواي اجتماعي آغاز نمي كنند. آن ها قبلاً در شبكه هاي ارتباطي اعضاي خانواده و دوستان خود وارد شده اند و در بسياري از موارد، شغلي انتخاب كرده اند. اين محيط هاي اجتماعي مي توانند منابع استرس يا حمايت يا هر دو باشند. يكي از قابليت هاي انسان، تمايل او به حمايت كردن و حمايت شدن است. چون حمايت اجتماعي بر انسان اثر مفيدي دارد، شخصي كه به شبكه ها و گروه هاي اجتماعي وارد مي شود، بطور مرتب تجربه هاي مثبت كسب مي كند و اين تجربه ها، به كاهش آثار احتمالاً زيانبار رويدادهاي استرس آور بر او كمك مي كنند (آنولا[1] و نورمي[2]، 2012).

2-3- تعريف سبك هاي فرزندپروري

رابطه بين كودكان و والدين و ساير اعضاي خانواده را مي توان به عنوان نظام يا شبكه اي دانست كه در كنش متقابل با يكديگر هستند. اين نظام بطور مستقيم و غيرمستقيم از طريق سبك ها و روش هاي مختلف فرزندپروري در كودكان تأثير مي گذارد، اكثر روانشناسان همچون بالبي[3] (1969)، فرويد (1964) و مايز و پتيت[4] (1997)، صرف نظر از مكتبي كه به آن معتقدند، كنش هاي متقابل ميان والدين و فرزندان را اساس تحول عاطفي تلقي مي كنند. ايشان سبك هاي فرزندپروري را اينگونه تعريف كرده اند: مجموعه اي از رفتارها كه تعيين كنندۀ ارتباطات متقابل والد- فرزند در موقعيت هاي متفاوت و گسترده اي است و اينگونه فرض مي شود كه موجب ايجاد يك فضاي تعامل گسترده مي گردد».

دارلينگ و استينبرگ[5] (1993) شيوه هاي فرزندپروري را اين گونه تعريف كرده اند: «مجموعه اي از گرايش ها، اعمال و جلوه هاي غيركلامي كه ماهيت تعامل كودك و والدين را در تمامي موقعيت هاي گوناگون مشخص مي كند و در سير حيطۀ اقتدار منطقي، استبدادي و آزادگذار مطرح شده است». تعريفي ديگر از برك لورا[6] (1998) بدين شرح است: «تركيب هايي از رفتارهاي والدين كه در موقعيت هاي گسترده اي روي مي دهد و جو فرزندپروري بادوامي را پديد مي آورند». همچنين پژوهش هاي انجام شده بر پايه و نظريه بوم شناختي براون فنبرنر، نشان دهندۀ آن است كه سبك هاي فرزندپروري، انعكاسي از پايگاه اقتصادي و بافت اجتماعي درون خانوادگي است. در اين ميان متغير اقتصادي و اجتماعي و سطح درآمد خانواده داراي بيشترين تأثير بوده است (به نقل از باير[7]، 2011).

...

 

2-7-4- تغيير در الگوي تربيت فرزندان در ايران

در عصر حاضر، عناصر مؤثر در بيرون از حيطۀ خانواده بر روند تربيتي كودكان اثرات بسياري دارد. به گونه اي كه بعضاً برخي شيوه ها و اصول تربيتي خانواده توسط نهادها، سازمان ها و ديگر مراجع اجتماعي خنثي مي شود و تلاش والدين را با بن بست مواجه مي كند. نقش دوستان و همسالان به صورت ويژه است. امروزه كودكان بيشتر تحت تأثير و نقش والدين در تربيت فرزندان، دست كم از دو سو محدود شده است؛ اولاً به طور كلي نقش والدين در تربيت فرزندان به دليل ارزشهاي مدرني چون فردگرايي، حقوق كودكان، آزادي و ... كاهش يافته است. ثانياً، عوامل بيرون از خانه، نقش و اثر والدين در اموري چون انتخاب دوست، ارتباط با ديگران، انتخاب رشتۀ تحصيلي، شغل، ازدواج و ... قابل بحث و بررسي است. كنترل فرزندان توسط والدين در دهۀ هاي اخير كاهش يافته، كاهش كنترل به معناي معتقد نبودن به كنترل فرزندان در جامعه نيست، بلكه كاهش نفوذ كنترل والدين به دليل شرايط و ويژگي هاي زندگي در جهان معاصر است. كودكان و نوجوانان در طول ساعات روز در بيرون از منزل و به دور از حوزۀ كنترل والدين در مدرسه يا دانشگاه مشغول تحصيل هستند. علاوه بر آن، روابطي كه از طريق رسانه هاي مدرن مانند اينترنت صورت مي گيرد، استفاده از تلفن همراه و ساير دستگاه هاي ارتباطي، براي فرزندان قدرت انتخاب بيشتر و فرصت بيشتري را فراهم كرده است. تعارض ارزش هاي بيرون از خانه و والدين، به نفع جامعه و به ضرر والدين ختم مي شود. آنچه در معرض تغيير قرار گرفته است ميزان اختيار والدين و شيوه هاي تربيتي آنهاست. تنبيه به شيوه بدني، يكي از عناصر تربيتي در نظام فرهنگي ايران محسوب مي شده است و هدف عمده استفاده از آن در راستاي الگو بخشيدن به رفتار كودك و به عبارت بهتر اجتماعي كردن كودكان بوده است. امّا امروزه، در سنجش گرايش ايرنيان مشخص شده است كه 2/91 درصد از ايرانيان با تنبيه بدني فرزندان توسط والدين مخالف هستند و فقط 8/4 درصد مؤافق تنبيه بدني هستند. امّا، در مجموع مشروعيت تنبيه بدني در روابط و مناسبات بين والدين- فرزندان و معلمان و دانش آموزان كاهش يافته است و به نظر مي رسد روابط اعضاي خانواده نسبت به دهه هاي قبل دمكراتيك تر شده است و اين گونه همچنان ادامه دارد (حسيني نسب، احمديان و روان بخش، 1387).

2-8- انواع تيپ هاي خانواده

خانواده ها از حيث كيفيت روابط اعضاي آن به 3 تيپ تقسيم مي شوند:

....

 

خريد

ساير محصولات ويژه

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي M...

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

فايل مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني,مرجع فايل آنلاين

۲۸ بازديد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني , مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني , مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني , مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني , مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني , مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني , مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني , مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

مباني نظري پايان نامه درباره هوش هيجاني

در 47 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع هوش هيجاني

 

تاريخچه هوش هيجاني

افلاطون 2000 سال پيش گفته است؛ تمام يادگيري ها داراي يك زيربنايي هيجاني و عاطفي هستند. بر اساس گفته افلاطون از آن زمان تاكنون دانشمندان، پژوهشگران و فيلسوفان زيادي در جهت اثبات يا نفي نقش احساسات در يادگيري،‌ مطالعات زيادي انجام داده اند. متأسفانه تفكر حاكم در اين 2000 سال اين بود كه هيجان ها مانع انجام كار و تصميم گيري صحيح مي شوند و تمركز حواس را مختل مي سازند. در سه دهه گذشته حجم رو به رشد تحقيقات، ‌خلاف اين مطلب را ثابت كرد. در سال 1950 آبراهام مازلو مقاله اي در زمينه ارتقاء نيازهاي هيجاني– جسمي،‌ معنوي و رواني نوشت كه از دوره رنسانس، ‌انقلاب و تحول عظيمي در زمينه تحليل از مكتب انسان گرايي به وجود آرود. بين سال هاي 1970 تا 1980 نظريه مازلو موجب رشد و تحول علوم مربوط به توان و استعداد انسان ها گرديد.

تحقيقات مستمر باعث شد تعاريف زيادي از هوش و هيجان مطرح شود. سابقه پژوهش و تحقيق در زمينه هوش غير شناختي و هوش اجتماعي به سال 1940 بر مي گردد. گاردنر استاد روان شناسي دانشگاه هاروارد در سال 1993 هوش چند گانه را مشتمل بر ابعاد گوناگوني مطرح كرد كه مورد توجه علم روان شناسي قرار گرفت و به عنوان يكي از زير شاخه هاي هوش شناخته شد. پيني[1] در سال 1986 در رساله دكترايش مفهوم هوش هيجاني را به زبان انگليسي با عنوان بررسي هيجان،‌ توسعه هوش هيجاني، ‌خود يكپارچگي (در ارتباط با ترس، ‌درد و اميال) مطرح كرد. او توصيه كرد براي تقويت و هوش هيجاني بايد به آزاد سازي هيجاني كودكان در مدارس با روش روان درماني مبادرت كرد.

موضوع هوش هيجاني نخستين بار توسط پيترسالووي و جان ماير[2] در سال 1990 مطرح شد. پيتر سالووي از بخش روان شناسي دانشگاه يل مي گويد: «در طول چند دهه گذشته باورها در مورد هوش هيجاني دچار تغيير شده اند» زماني هوش را كمال انساني مي دانستند و معتقد بودند افراد باهوش بايد داراي زندگي بهتري باشند. سالووي و ماير در سال 1990 تعريف قابل قبولي از هوش هيجاني را در مقاله اي تحت عنوان هوش هيجاي مطرح كردند. در آن مقاله آنها هوش هيجاني را از نظر علمي– هوشي آزمون پذير و قابل اندازه گيري مي دانستند. ديويد كارسو[3] از همكاران پيتر سالووي مي گويد: مهم است بدانيد هوش هيجاني ضد هوش نيست به عبارتي نشانه برتري احساس (دل) به عقل (سر) نيست بلكه هوش، ‌نقطه تلاقي احساس و عقل است.

دانيل گلمن[4] از نتيجه تحقيقات سالووي و ماير و سايدين در پر فروش ترين كتابش به نام هوش هيجاني در سال 1995 استفاده كرد و در اين زمينه دو برنامه شناخت خود و رشد اجتماعي براي مدرسه نيوهاون نوشت. لئونل[5] اولين بار مفهوم هوش هيجاني را به زبان آلماني در سال 1966 به كاربرد نتايج تحقيقات او در مورد خانم هايي كه به خوبي نمي توانستند از عهده نقش ها و وظايف اجتماعي خود برآيند حاكي از اين بود كه اين خانم ها در سنين كودكي جدا از مادران خود زندگي مي كردند. او براي درمان افرادي كه از سطح پايين هوش هيجاني برخوردار بودند داروي LSD را تجويز كرد (اين موضوع مربوط به دهه 1960 بود).

...

2-18- مؤلفه هاي هوش هيجاني

دانيل گلمن مؤلفه هاي هوش هيجاني را به شرح زير بيان مي كند:

1- ‌خودآگاهي: شناختن هيجان هايي كه آن را احساس مي كنيم و دليلش را نيز مي دانيم. خودآگاهي، ‌آگاه بودن از حالت رواني خود و تفكرها درباره آن حالت است.

2- خودگرداني: تعادل هيجاني را خود گرداني مي نامند. گاهي از خود گرداني به معناي كنترل احساسات، عواطف و تكانش ها ياد مي كنند. خود گرداني يك قابليت زير بنايي است كه در كنترل رفتارهاي هيجاني نقش مهمي دارد.

3 - انگيزش: به معناي مولد، ا‌ثر بخش و خلاق بودن در زمينه كاريست. انگيزش توانايي انرژي دادن به ديگران و هدايت رفتار آنان بر خلاف داشتن روحيه ضعيف را دارد. در انگيزش از هيجان ها به عنوان ابزاري براي رسيدن به اهداف استفاده مي كنيم.

4 - همدلي: توانايي همدردي كردن با احساسات ديگران و شناخت ديدگاه آنها را همدلي مي نامند. همدلي توانايي شناخت و نفوذ بر حالت هيجاني ديگران يا آگاهي نسبت به احساسات، ‌نيازها و علايق ديگران است. همدلي به معناي ديگر وارد شدن به حريم احساس ديگران است.

5 - مهارت هاي ارتباطي يا اجتماعي: توانايي شناخت و همدلي با ديگران، ‌برقراري ارتباط مؤثر،‌ گوش دادن عميق و پرسيدن سؤالات مهم،‌ تشريك مساعي،‌ مربيگري و مذاكره كردن از اجزا اين مهارت محسوب مي شود.


[1] - Payne

[2] - Mayer & Salovey

[3] - Caruso

[4] - Golman

[5] - Lenel

 

خريد

ساير محصولات ويژه

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي M...

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي