پيشينه و مباني اختلال يادگيري (فصل دو پژوهش)
درباره اين فايل انتقادي داريد؟ راه هاي تماس با ما: شماره تماس : 09010318948 |
پيشينه و مباني اختلال يادگيري (فصل دو پژوهش)
در 21 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت docx
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي و فارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت docx
قسمتهايي از متن مباني نظري و پيشينه
اختلال يادگيري
اصطلاح اختلال يادگيري[1] را ساموئل كرك[2] در سال 1960 در انجمني از والدين كه در شهر نيويورك تشكيل شده بود پيشنهاد كرد (هالاهان، لويد،كافمن، ويس و مارتينز[3]، 2005؛ ترجمه عليزاده و همكاران، 1391). اختلالات يادگيري را دولت فدرال امريكا در سال 1977 چنين تعريف كرد: اختلالات يادگيري ويژه به معناي آن است كه در يك يا چند فرآيند رواني و فكري اساسي فرد اختلال رخ دهد، به طوري كه بر فهم و استفاده از زبان شفاهي و كتبي وي تاثير بگذارد و در توانايي گوش دادن، فكر كردن، صحبت كردن، خواندن، نوشتن، هجي كردن و يا محاسبات رياضي كودك اختلالي بوجود آورد و اين اختلال معلول شرايطي نظير نقايص ادراكي، ضربه مغزي، بدكاري جزئي در مغز، ديسلكسي و آفازياي رشدي است. اين اصطلاح شامل كساني كه مشكل يادگيري شان معلول عواملي مانند نقص بينايي، نقص شنوايي، نقايص حركتي، عقب ماندگي ذهني، پريشاني عاطفي، نابهنجاري هاي محيطي، فرهنگي يا اقتصادي است، نمي گردد (هالاهان، لويد،كافمن، ويس و مارتينز، 2005؛ ترجمه عليزاده و همكاران، 1391).
اولين مقاله در مورد سندرمي با علايمي بسيار مشابه آنچه درحال حاضر به آن اختلال يادگيري غيركلامي گفته مي شود، به وسيله جوزف گرست من[4] نوشته شد (گرست من،1940). او اين سندرم را كه ابتدا به نام سندرم گرست من شناخته مي شد، با مشكلاتي در جهت يابي، نوشتن و حساب معرفي كرد، اما تمركز اصلي اش بر مسائل حسي ـ حركتي و حركتي ظريف بود. و بعد از آن جانسون و مايكل باست[5](1967)، اشاره قابل ملاحظه اي به اختلال يادگيري غيركلامي كرده و به مشكلات مربوط به پردازش بينايي – فضايي[6](مكاني) و ادراك اجتماعي توجه ويژه داشتند. پيشرفت مهم بعدي در مورد اختلال يادگيري غيركلامي حاصل فعاليت هاي رورك[7] و همكارانش است او مفهوم اختلال يادگيري غيركلامي را زير مجموعه ي اختلال يادگيري خاص به نشانگان رشدي از بدكاري نيمكره راست گسترش داد كه بسياري از اختلال هاي متفاوت دوران كودكي را توصيف مي كند (زيدآبادي نژادي و همكاران،1392).
اختلال هاي يادگيري غيركلامي، چهار نشانه ي اصلي دارند: 1. نارساييهاي حركتي كه شامل ضعف هماهنگي، مشكلات تعادلي، مشكلات حركتي براي نوشتن و حركات ظريف هستند (مانند بستن بند كفش، لباس پوشيدن، بالا رفتن از جايي، خوردن)، 2. نارساييهاي ديداري – فضايي – سازماني[8] كه در بردارنده يادآوري ضعيف ديداري، ضعف در تجسم[9]، ادراك هاي فضايي غلط و اختلال در كاركردهاي اجرايي عصب شناختي[10] است (مانند تاكيد زياد بر جزئيات، ضعف در تشخيص رويدادهاي نو، واكنش هاي قالبي، ضعف در درك و مقايسه ي ابعاد مانند طول، عرض، ارتفاع، رنگ، مشكل در درك زمان، مشكل در چيدن مكعب ها)، 3. مشكلات اجتماعي كه به شكل ضعف در درك روابط غيركلامي، مشكل در سازگاري با انتقال ها و موقعيت هاي جديد و نارسايي در تعامل هاي اجتماعي و قضاوت اجتماعي مشخص مي شود (مانند ضعف در روابط و سازماندهي هيجان ها، ضعف در درك و تشخيص فاصله فيزيكي و رواني بين خود و ديگران، مشكل در تشخيص موقعيت ها، مشكل در درك و بازشناسي حالت چهره ي ديگران و يا ظرافت هاي موجود در لطيفه ها، احساس ترس و ناامني، ساده لوحي، و مشكل در تنظيم ارتفاع صدا) و سرانجام، 4. نارسايي هاي حسي و وجود حساسيت در الگوهاي حسي – ديداري، شنيداري، بسآوايي، چشايي و بويايي ( مانند مشكلات يكپارچگي حسي، واكنش نامتناسب به صداها، بدغذايي)، (فاس[11]، 1991: مولنار-كلامپر[12]، 2002: به نقل از عليزاده، 1389) ...
[1] - learning disorder
[2] - Samuel Kirk
[3] - Halahan,Lloyd,Weiss,Martinez & Kauffman
[4] - Gerstmann
[5] - Johnson & Myklebust
[6] - visual – sqatial processing
[7] - Rourke
[8] - visual-spatial-organiztional
[9] - image
[10] - neurocognitive executive functions
[11] - Foss
[12] - Molenaar-Klumper
...
مطالعه مقايسه ي گروهي از كودكان مبتلا به اختلال فراگير رشد و گروه كودكان عادي، نشان داد كه توانايي تكميل ديداري اشكال تا حدي مسدود شده بود و زماني كه اشكال پيچيده شدند، اين مشكل افزايش يافت (دويت[1] و همكاران، 2007).
در بررسي تفاوت هاي ميان اختلال يادگيري غيركلامي و ساير اختلالات يادگيري، رورك و هارنادك[2] در سال 1994 روايي افتراقي اصول شناسايي ويژگي هاي عصب روانشناختي اختلال يادگيري غيركلامي را بررسي كردند، نتايج نشان داد كه ويژگي هاي عصب شناختي يادگيري غيركلامي شامل نقايصي در توانايي هاي ديداري – ادراكي – سازماني، هماهنگي رواني حركتي و مهارت هاي حركتي – ادراكي – لمسي، 95 درصد از گروه اختلال يادگيري غيركلامي را از گروه اختلال يادگيري كلامي و گروه كنترل متمايز كرد. با وجود شناسايي درخودماندگي با عملكرد بالا به عنوان اختلال نيمكره راست با نقايص بالقوه در توانايي هاي غيركلامي، كلين و رورك در سال 1995 با استفاده از اختلال يادگيري غيركلامي به عنوان يك الگوي عصب روانشناختي، توانستند تا افراد آسپرگر را از افراد درخودماندگي با عملكرد بالا متمايز كنند. آنها 19 فرد درخودمانده با عملكرد بالا را با 21 فرد اختلال آسپرگر بررسي كردند، نتايج نشان داد كه گروه آسپرگر داراي هوشبهر كلامي بالاتر و هوشبهر عملي پايين تري بودند. اما هيچ تفاوت معني داري در هوشبهر كلامي و عملي گروه درخودمانده با عملكرد بالا وجود نداشت. همچنين آنها تشابه بالايي در ويژگي هاي نيمرخ اختلال يادگيري غيركلامي در افراد گروه آسپرگر پيدا كردند، در مقايسه فقط يك فرد از گروه درخودمانده با عملكرد بالا نيمرخ اختلال يادگيري غيركلامي را نشان داد.
در اين بررسي متخصصان يافتند كه افراد با نشانگان آسپرگر در چند زمينه نقايص اختلال يادگيري غيركلامي را داشتند كه شامل نقص در مهارت هاي حركتي ريز و درشت، يكپارچه سازي حركتي – ديداري، ادراك ديداري – فضايي، تشكيل مفهوم غيركلامي و حافظه ديداري است. ./..
...
[1]- deWit
[2] - Harnadek
برچسب ها : پيشينه و مباني اختلال يادگيري (فصل دو پژوهش) , پيشينه و مباني اختلال يادگيري (فصل دو پژوهش),پيشينه و مباني اختلال يادگيري (فصل دو پژوهش) , پيشينه و مباني اختلال يادگيري (فصل دو پژوهش),پيشينه و مباني اختلال يادگيري (فصل دو پژوهش) , پيشينه و مباني اختلال يادگيري (فصل دو پژوهش),