مباني نظري و پيشينه سازگاري اجتماعي و تحصيلي (فصل دو)
درباره اين فايل انتقادي داريد؟ راه هاي تماس با ما: شماره تماس : 09010318948 |
مباني نظري و پيشينه سازگاري اجتماعي و تحصيلي (فصل دو پژوهش)
در 51 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت docx
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي و فارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت docx
قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه
سازگاري
در لغت نامه دهخدا، سازگاري؛ موافقّت در كار، حسن سلوك و در مقابل ناسازگاري؛ بدسلوكي، بدرفتاري و سازگاري نكردن معني شده است. وقتي ميگوييم فردي سازگار است كه پاسخ هايي كه او را به تعامل با محيطش قادر ميكند،آموخته باشد و به طريقي قابل قبول با اعضاي جامعه خود رفتار كند تا نيازهايي در او ارضا شود. روان شناسان همچنين سازگاري فرد را در برابر محيط مورد توجّه قرار دادهاند و خصوصيّاتي از شخصيت را بهنجار[1] مي دانند كه موجب سازگاري فرد با محيط خود ميگردد، يعني با ديگران در صلح وصفا زندگي كند و جايگاهي در جامعه براي خود به دست آورد.بعضي ديگر از روان شناسان معتقدند كه اگر لغت سازگاري در معناي همنوايي با اعمال و انديشههاي ديگران اعمال شود، ديگر نمي توان توصيفي از شخصيّت سالم به عمل آورد،آنها بيشتر بر ويژگي هاي مثبتي مانند فرديت،آفرينندگي و شكوفايي استعدادهاي بالقوه تأكيد دارند.سازگاري را ميتوان، ثبات عاطفي و جسارت در روابط اجتماعي ونيز علاقه به تحصيل در فرد دانست كه به صورت عاطفي، اجتماعي و آموزشي ديده ميشود.به هرحال سازگاري يعني تطبيق يا وفق دادن شخص نسبت به محيط، مثلاً وقتي ميگوييم يك فرد نسبت به محيط سازگار است،يعني در گروهي كه به آن متعلق است سازگارشده است. ورشل و گوتالز[2] (1989)ضمن اعتقاد به پيچيده و سخت بودن ارائه تعريفي مورد توافق ازسازگاري درجايي، به طور كلي چنين مي نويسند:سازگاري عبارت است از وظيفه روزمره ما دركنارآمدن با خود، محيط خويش و كساني كه با آنان در ارتباط هستيم. در ادامه اين فرايند را مشتمل ميدانند بر:
1) يادگيري و درك كردن پيرامون خود و محيط اجتماعي و مادي خويش.
2)به كارگيري اطلاعات براي تنظيم اهداف واقعي.
3)استفاده از توانايي هايي جهت كنترل محيط و سرنوشت خود، تا آنجايي كه بتوانيم به اهدافمان نايل آئييم.
4)حساسيت داشتن نسبت به نيازها و دغدغه هاي سايرين، به گونه ايي كه نقش مثبتي در زندگي داشته باشيم.
مفهوم سازگاري از زيست شناسي به حيطه روان شناسي وارد شده است.اين مفهوم از اصطلاح زيست شناختي سازش، الگوگيري شده است.سازش به مجموعه كوشش هايي اطلاق مي شود كه يك نوع خاص از موجودات زنده، براي سازگار شدن يا ايجاد تغيير در محيط خود اعمال كنند. اما، انطباق يا سازگاري فرايند پويا است كه در طي اين فرايند ارگانيزم سعي ميكند تا بين آنچه كه انجام ميدهد يا ميخواهد انجام دهد و همچنين با آنچه كه محيط و جامعه طلب ميكند، توازن برقرار كند(ويتن، 2003).در معنا و تعبير ديگر، سازگاري فرايندي است كه در طي آن رفتارها، افكار و احساسهاي خودمان و ديگران را ميفهميم وآن ها را تغيير ميدهيم و در پرتوآن به حدي از تحول ميرسيم كه بروز راهبردهاي مواجهاي لازم ومفيد براي مقابله با نيازها و چالشهاي روزانه امكانپذير ميگردد. اكثررفتارها، افكارو احساسهاي ما ميتوان به محوري متشكل از جنبههاي شخصيتي، اجتماعي و زيست شناختي مربوط دانست.يعني بخشي از آن به ويژگيهاي شخصيّتي يا ديگرخصوصيات روان شناختي، بخش ديگربه نيروها و فشارهاي اجتماعي و بخش سوم، به بنيادهاي زيست شناختي اختصاص دارد و تعيين كننده اساسي رفتارها، افكار و احساسات در يك موقعيت خاص، يكي از سه عامل مذكور خواهد بود؛ اگرچه ممكن است در بعضي موقعيّتها يا موارد نيز دو عامل همراه هم يا هر سه عامل به طور مشترك در تعامل با هم ديگر، رفتارها، افكار و احساسات را به وجود بياورند و سازگاري فرد را تأمين كنند (آلن،1990).
سرعت زياد در تغييرات جامعه و بروزتحولات تكنولوژيك، نيازها و خواستهاي جديد را به و جود مي آورد؛ نيازهاي ايجاد شده، مجموعه اي از فشارهاي رواني را بر فرد تحميل مي كند و سازگاري او را بر هم مي زند. با وجود اين، سازگاري ايجاد شده در يك موقعيّت، به معني سازگاري در موقعيتهاي ديگر نيست.به عبارت ديگرسازگاري موجود زنده دائم در حال تغيير است. ...
[1] normal
[2] Worchel and Goethals
...
2-4- سازگاري اجتماعي
در زندگي بسياري از افراد بخصوص افرادي كه در محيط هاي متنوّع، متراكم و صنعتي زندگي مي كنند، سازگاري اجتماعي بسيار مهّم تر ازپاسخ به خواستها و نيازهاي فيزيولوژيكي و جسمي است. انسان به همان اندازه كه موجودي زيستشناختي است، موجودي اجتماعي نيز هست.در تعامل اجتماعي بين فرد و مردم و بين گروه هايي از مردم، لازم است تا بعضي از نيازهاي اوليه برآورده شوند.از سوي ديگر اغلب مردم، در رقابت با يكديگر كار مي كنند و در بسياري از موارد فقط به منظورجلب رضايت افراد ديگر فعاليّت ميكنند.يك تفاوت عمده و اساسي در سازگاري فيزيولوژيكي و سازگاري با نيازهاي اجتماعي مشهود است، وقتي كه نياز جسماني برآورده نشودحيات انسان دچار مشكل ميشود، امّا زماني كه انسان در نائل شدن به سازگاري اجتماعي شكست مي خورد؛ حيات او ادامه مي يابد و كماكان به سعي خود ادامه ميدهد حتي اگر تلاشهاي او بيتأثير باشند يا ازكوششهاي خود ناراضي باشد. بنابراين سازگاري نامناسب يا ناقص، نوعي چالش و تداوم فعاليتها را در مسائل اجتماعي نشان مي دهد (شيفروشوبن [1]، 1956).
سازگاري و در رأس آن سازگاري اجتماعي يك مفهوم نسبي است و تحت تأثير فرهنگها و اعتقادات از جامعه اي به جامعه ديگر فرق مي كند. از طرفي رفتار آدمي تحت تأثير عوامل مختلفي از جمله خانواده، دانشگاه، گروه همسالان و ساير عوامل اجتماعي قرار دارد و شخصيّت انسان در صورتي به كمال ميرسد كه بين او ومحيط پيرامونش تعادل و تعامل مناسبي صورت پذيرد.فشارهاي اجتماعي به وضوح تأثير فراواني بر رفتار فرد دارد. از طرف ديگر انسان موجودي انعطافپذير است. او نه تنها با محيط سازگار ميشود، بلكه محيط را برطبق خواستههاي خود دگرگون ميكند.بنابراين سازگاري و هماهنگ شدن با خود و محيط پيرامون خود براي هر موجود زندهاي حياتي است، تلاش روزمره آدميان جملگي بر حول سازگاري دور ميزند. هر انسان هوشيارانه يا ناهوشيارانه مي كوشد، نيازهاي متنوّع و گاه متعارض خود را در محيطي كه در آن زندگي ميكند، برآورده سازد. در شكلگيري سازگاري اجتماعي عواملي چون شيوههاي تربيتي، عوامل آموزشگاهي، رفتار والدين، ارزشها و اعتقادات حاكم، گروه همسالان، خانواده مؤثّر است.سازگاري به لحاظ روانشناسي؛ يعني تطبيق با محيط به منظور رفع نيازهاي فردي است.پورمقّدس(1367)، جريان سازگاري فرد را اينگونه بيان ميكند، هركس احتياجات رواني دارد كه بايد برطرف نموده تا تعادل رواني برقرار سازد. از سازگاري اجتماعي تعاريف زيادي شده است.اسلبي و گورا[2] (1988؛به نقل از عابديني،1381) سازگاري اجتماعي را مترادف با مهارت اجتماعي ميدانند.از نظرآنها مهارت اجتماعي عبارت است از توانايي ايجاد ارتباط متقابل با ديگران در زمينه خاص اجتماعي، به طرق خاص كه در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند است.در حالي كه اسلاموسكي و داون[3] (1996)،سازگاري و مهارت اجتماعي را فرايندي ميدانند كه افراد را قادر ميسازد تا ديگران را درك و پيش بيني كنند، رفتار خود را كنترل كنند و تعاملات اجتماعي خود را تنطيم نمايند.اجتماعي شدن يك فرايند دوجانبه ارتباطي ميان فرد و جامعه است و در طول حيات انسان اين فرايند در مقوله يادگيري و ياد دادن ادامه مييابد و سازگاري اجتماعي در قالب اين فرايندها صورت ميگيرد.به طور كلي موجود زنده براي ادامه حيات مفيد خود به سازگاري با محيط پيرامون خويش نيازمند است.سازمان رواني وعملكردهاي جسماني ما به گونهاي طرحريزي شدهاند كه قادر باشند اين انطباق و سازگاري را در سايه تفكّري صحيح براي ما به ارمغان بياورند. ...
...
[1] Shaffer&Shoben
[2] Slubby&Guara
[3] Slomowski & Dunn
...
برچسب ها : مباني نظري و پيشينه سازگاري اجتماعي و تحصيلي (فصل دو) , مباني نظري و پيشينه سازگاري اجتماعي و تحصيلي (فصل دو)