مباني و پيشينه نظري عقب ماندگي ذهني (فصل دوم)
برچسب ها : مباني و پيشينه نظري عقب ماندگي ذهني (فصل دوم) , مباني و پيشينه نظري عقب ماندگي ذهني (فصل دوم)

مباني و پيشينه نظري عقب ماندگي ذهني (فصل دوم)
در 38 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت docx
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت docx
قسمتهايي از متن مباني نظري و پيشينه
عقب ماندگي ذهني
عقب ماندگي ذهني اختلالي كه از كودكي نمايان مي شود. با عملكرد عقلاني زير متوسط (هوشبهر 70 يا كمتر)مشخص مي شود. تقريبا 1 درصد جمعيت به عقب ماندگي ذهني مبتلا هستند و در مردان شايع تر است. عقب ماندگي ذهني اصطلاح كلي است كه درجات گوناگون عملكرد عقلاني و رفتار انطباقي را در برمي گيرد،كه در سيستم طبقه بندي انجمن نارسايي ذهني آمريكا انعكاس يافته و در سيستم نام گذاري روان پزشكي وارد شده است(سادوك و سادوك، 2007، ترجمه رضايي، 1392).
ملاك هاي تشخيصي DSM-IV-TR براي كم تواني ذهني
الف)عملكرد هوشي بسيار كم تر از متوسط:بهره هوشي تقريبا 70 يا كمتر در يك آزمون هوش انفرادي
نمرات آزمون هوش: اولين مولفه در ملاك هاي DSM-IV-TR مستلزم برآورد كردن هوش است حدود دو سوم جمعيت،نمرات هوشبهر بين 85و115 كسب مي كنند. اشخاص داراي نمره پايين تر از 70 تا 75،دو انحراف معيار پايين تر از ميانگين جمعيت ،واجد ملاك عملكرد عقلي عمومي بطور معنا دار زير متوسط هستند. تقريبا 3 درصد جمعيت در اين مولقه قرار مي گيرند.
ب) تقايص يا تخريب هاي همزمان در عملكرد انطباقي موجود (يعني كارايي فرد در برآوردن معيارهاي مورد انتظار در سن يا گروه فرهنگي او)حداقل در دو زمينه زير : ارتباط، مراقبت از خود،زندگي روزمره، مهارتهاي اجتماعي بين فردي، استفاده از منابع جامعه، خود گرداني، مهارت هاي تحميلي علمي، كار، فراغت، بهداشت و ايمني
...
2-2-4- عقب مانده ذهني آموزش پذير[1]
عقب ماندگان ذهني آموزش پذير افرادي هستند كه بهره هوشي آنان 70-50 مي باشد و قادر به فراگيري حداقلي از اطلاعات عمومي و درسهاي رسمي كلاس از قبيل خواندن ونوشتن و حساب كردن و مهارتهاي مناسب شغلي بوده و مي توانند در اداره زندگي خود از تحصيل خويش بهره مند شوند. اين افراد از لحاظ دانستن لغات ضعيف اند، مفاهيم را خود درك نمي كنند، آموزش كلامي عادي ندارند و از لحاظ عاطفي واكنشهاي لازم را بدست نمي آورند. كودك عقب مانده ذهني آموزش پذيربه دليل اينكه رشد وتحول او كمتر از متوسط است،در استفاده از برنامه هاي مدارس ابتدايي عادي ناتوان است. ليكن او مي تواند ظرفيت يادگيري خود را در سه زمينه تكامل بخشد.
- آموزش پذيري در موضوعات تحصيلي آموزشگاه در يك سطح حداقل
- آموزش پذيري در سازش يافتگي اجتماعي، در حد اينكه بتواند در جامعه به طور مستقل زندگي كند.
- كسب كفايت شغلي به طوري كه بتواند بعد از دوره جواني خود را كمي يا جزئي حمايت كند.
بهره هوشي چنين كودكاني 55-75 مي باشد.چنين كودكاني حداكثر در زمان هاي اوليه رشد، طبيعي به نظر مي رسند، زيرا هيچگونه علائم ظاهريندارندوعقب ماندگي آنها آشكار نمي گردد.مگر اينكه در مدرسه از نظر يادگيري مهارتهاي تحصيلي از خود ضعف نشان دهند.اين كودكان از تمركز كافي و رغبت به فعاليت ها ي فكري و ابتكاري چنداني برخوردار نيستند و به همين دليل اغلب او را به عنوان دانش آموزان مستعد ضعيف مي شناسند.اين گروه از كودكان داراي سازش يافتگي اجتماعي و قابليت ها حرفه اي بوده و با تمرين تكرار، كارهاي عملينيمه ماهررا به خوبي انجام مي دهند.آنان در مواقع انتقاد،از استدلال و بيان مناسبي برخوردار نيستند و اگر محيط عاطفي آنها آزاردهنده نباشد شخصيتي مطيع و سازش يافته دارند (ميلاني فر، 1391).
2-2-5- عقب مانده ذهني تربيت پذير
اين گروه ازكودكان حدود 3/0 درصد از كل جامعه راتشكيل مي دهند.معمولا ًتعدادي از كودكان عقب ماندهذهني تربيت پذير درسنين دبستان در موسسات وسازمانهاي مختلف وبقيه در منزل نگهداري ميشوند.از نظر هوشي گروه عقب ماندگان تربيت پذير از حدود50-25 درصدبهره هوشي برخوردارندبه عبارت ديگر هنگامي كه كودكان همسال آنهاباپشت سرگذاشتن سن 6سالگي واردكلاس اول دبستان مي شوندعقب ماندگان تربيت پذير از نظر هوشي مانند كودكان 5/1 تا 5/3ساله هستند. عقب ماندگي اكثر كودكان عقب مانده ذهني تربيت پذير به دلايل بيماري ضايعات مغزي واختلالات داخلي ناسازگاري هاي ژنيتيكي وغيره ميباشدوبه همين دليل معمولا آنهاداراي علائم كلينيكي وغيره هستند كه به سهولت قابل مشاهده وتشخيص مي باشد.كودكان عقب مانده تربيت پذير بر خلاف گروه عقب مانده آموزش پذير غالباً به خاطر همان مشخصه بدني از دوران نوزادي وطفوليت قابل شناسايي ميباشند.واز همان ابتدا درراه رفتن حرف زدن وديگرمهارتهاي كلامي وبدني وبه طور قابل توجهي دچار ضعف وكندي شديدي ميباشند پرواضح است به علل عقب ماندگي شديد ذهني وبالطبع بدني از اين قبيل كودكان انتظاري درتحصيل آموزشهاي رسمي و مهارتهاي شغلي به گونه دانش آموزان آموزش پذير نيست .درواقع اگر چنين توانايي داشتند به آنها نيز حد اقل صفت آموزش پذيري داده مي شد.افراد عقبمانده تربيت پذيرفاقد توان اداره يك زندگي به طور مستقل وخودكفايي اجتماعي واقتصادي لازم هستند.اين كودكان به طور مداوم نياز به حمايت وسرپرستي وهدايت دارند به طور كلي هدفهاي آموزشي كودكان عقب مانده ذهني تربيت پذير در جهت نيل به خودكفايي وتحصيل تجارب لازم است به جهت آنكه تا آنجا كه ممكن باشدفردي موثر ومفيد در جامعه باشند (اصانلو، 1390).
2-3- نيازهاي والدين كودكان عقب مانده ذهني
خانواده هاي كه كودك عقب مانده ذهني دارند به تناسب نوع، شدت معلوليت، وضعيت اقتصادي و اجتماعي و سن كودكشان و نيز در زمينه رفتار سازش به اطلاعات و مهارتهاي ويژه نياز دارند كه مهمترين آنها عبارتند از:
1- نياز به ارتباط، نياز عمده والدين كودكان استثنايي در طي سالهاي مدرسه ارتباط بامعلمان، مربيان و متخصصان است. ...
...
2. Educable Mental Retared
...
درباره اين فايل انتقادي داريد؟
راه هاي تماس با ما:
شماره تماس : 09010318948
برچسب ها : مباني و پيشينه نظري عقب ماندگي ذهني (فصل دوم) , مباني و پيشينه نظري عقب ماندگي ذهني (فصل دوم)